بلاگ کتابک

در کتاب «یک قورتش‌بده غول‌پیکر!» قورتش‌بده هیولا می‌شود آن هم با باد کردن خودش! قورتش‌بده دل‌اش نمی‌خواهد کسی به کسی زور بگوید و از پسرهایی عصبانی می‌شود که گربه‌ای را آزار می‌دهند.

قورتش‌بده در کتاب «برویم مامانم را پیدا کنیم» دل‌اش برای مامان‌اش تنگ شده است. همه دخترها دوست دارند مامانی داشته باشند که برای‌شان قصه بگوید، دوست‌شان باشد، با او بیرون بروند، موهای‌شان را شانه کند و خیلی کارهای دیگر.

کتاب «مداد» داستانی است جذاب نوشته الن البرگ و تصویرگری بروس اینگمن.

کتاب «جرات داشته باش» به زبانی ساده سعی بر این دارد تا مفاهیم رضایت از خود و تلاش برای یادگیری کارهای تازه را با روش بازی به مخاطب کودک منتقل کند.

کتاب «دستگاه‌های فوق العاده مادربزرگ آماچی» داستانی کوتاه و شیرین است که در آن مادربزرگ آماچی برای نوه‌اش شیرینی نارگیلی می‌پزد.

کتاب «چراغ‌قوه» کتابی ماجراجویانه است، که کودک را به غلبه بر ترس خود به تاریکی و جست‌وجو در دل شب تشویق می‌کند.

در کتاب «خرگوش گوش داد!» پسر کوچکی به نام تیلور شروع به ساخت یک‌چیز جدید می‌کند.

ناروال کتاب «کره‌ی بادام زمینی و ژلی» تا حالا کره بادوم زمینی نخورده است. وقتی ژلی را با یک بیسکویت کره بادوم زمینی می‌بینید فکر می‌کند آن هم وافل است.

کتاب «نامه‌های سانی» داستان میرکت جوانی است که از سبک زندگی و محل زندگی‌اش ناراضی است و دلش تغییر می‌خواهد. به همین خاطر به سفری دور و دراز می‌رود زندگی‌های مختلف و اقلیم‌های متنوعی را تجربه می‌کند و وقتی به خانه و پیش خانواده‌اش بر می‌گردد آن را مورد پسندش می‌یابد و با رضایت خاطر به زندگی‌اش ادامه می‌دهد.

ناروال کتاب «ناروال قهرمان و ژلی فلفلی» این‌بار به سرش زده که یک فوق قهرمان بشود. اما ژلی به او می‌گوید برای فوق قهرمان شدن خیلی چیزها لازم است، مثلا لباس فوق قهرمانی.