بلاگ کتابک

بازدید : 287
سه شنبه 29 بهمن 1398 زمان : 7:05
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کتاب روزهای مرده یک رمان فانتزی است. داستانی انباشته از سحر و جادو، دسیسه و افسون در دنیایی اسرارآمیز. شخصیت اصلی قصه پسر پانزده‌ ساله‌ای است بدون نام و بدون گذشته که در طول داستان پسر نامیده می‌شود. عنوانی که به خوبی، گمنامی و بی‌هویتی پسر را نمایان می‌کند. ولرینِ شعبده‌باز، دختری یتیم به نام ویلو و کپلرِ دانشمند از دیگر شخصیت‌های رمان هستند. داستان از یک شب سرد زمستانی آغاز می‌شود. والرین که شعبده‌باز معروفی است در این روزهای باقی‌مانده‌ی سال باید بهای عهدی که سال‌ها پیش با شیطان بسته است را با مرگ خویش بپردازد.

او در پی نجات خود است اما قدرت افسونگری و جادوگریش توانایی محافظت از او را در مقابل نیروی شیطانی ندارد. والرین می‌خواهد با قربانی کردن پسر ـ که دستیار اوست ـ جان خود را نجات دهد. پسر بی‌خبر از همه چیز، و هم‌چون همیشه، گوش به فرمان والرین است و دستوراتش را اجرا می‌کند. والرین و پسر برای پیدا کردن کتابی که راز زنده ماندن والرین در آن نوشته شده است راهی روستا می‌شوند و ویلو، که دختری زرنگ و باهوش است، در نیمه شب و هنگام کندن قبر در گورستان نیز با آن‌هاست. آن‌ها در تاریکی شب به یک شهر زیرزمینی برمی‌خورند و به سفری قدم می‌گذارند که راه فراری برای آن‌ها نیست ... شخصیت‌های داستان در روزهای پایانی سال هم‌چون سایه‌هایی سرگردان در گوشه و کنار یک شهر قدیمی اروپایی، شهری تاریک و ترسناک، در تکاپوی زنده ماندن هستند.

نویسنده کتاب روزهای مرده با تصویرسازی قوی و خلق فضایی رمزآلود، داستانی مسحورکننده را روایت و خواننده را تا انتها با خود همراه می‌کند. به گفته‌ی نویسنده، روزهای بین کریسمس و سال نو روزهای مرده‌اند، در این روزها اشباح این‌سو و آن‌سو می‌روند و جادو درست زیر سطح زندگی، بی‌صبرانه وول می‌خورد. اتفاق‌های زیادی می‌توانند در روزهای مرده بیفتند.

در باره‌ی نویسنده کتاب روزهای مرده

مارکوس سدویک نویسنده، تصویرگر و موسیقیدان انگلیسی در سال ۱۹۶۸میلادی در ایالت کنت شرقی واقع در جنوب شرقی انگلستان به دنیا آمد. او از سال ۱۹۹۴ شروع به نوشتن کرد. سدویک رمان‌های زیادی برای نوجوانان نوشته است. او هم‌چنین نویسنده‌ی کتاب‌های تصویری و مجموعه‌ای از افسانه‌هاست.

از این نویسنده کتاب روزهای مرده دو کتاب دیگر نیز به فارسی ترجمه شده است. کتاب‌های سقوط سیاه (کتابی است در ادامه‌ی داستان کتاب روزهای مرده) و شش‌ لول با برگردان آرزو احمی توسط نشر پیدایش منتشر شده است. مارکوس سدویک جوایز زیادی برده است. جایزه‌هایی چون پرینتز، کتاب نوجوانان بوک تراست، جایزه‌ی کتاب بلو پیتر، ادگار آلن پو، داستان کودک گاردین، نشان کارنگی و ...

گزیده‌هایی از کتاب

برای بعضی از ثروتمندان شهر، آن موقع از سال زمان ولخرجی‌ها و هدیه‌های بی‌حساب بود. اما هدف جشن‌ها یک چیز بود: ساختن بهشتی با نور شمع در اعماق زمستان. حالا، در روزهای پیش از فرا رسیدن سال نو، سکونی همه جا را فرا گرفته بود. پسر فکر می‌کرد زمان، زمان غیرمعمولی‌ست، و می‌دانست که همیشه همین احساس را داشته است. حتی پیش از روزهای زندگی با ولرین، وقتی مثل موشی در گوشه و کنار مخفی شهر، تنها زندگی می‌کرد، همیشه حس می‌کرد چند روز پیش از سال نو با بقیه‌ی روزها فرق دارند. این زمان، فاصله‌ی عجیب و خاموشی بود و انگار جایی خارج از باقی سال، خارج از زمان قرار داشت. انگار بقیه‌ی سال زنده بودند و این روزها نه!

- اگر قرار بود پسر واقعا وارد جهانی رویایی شود، تعجبی نمی‌کرد که این اتفاق در روزهای مرده بیفتد. تاریکی.

- دو ساعت مانده به نیمه‌شب. پسر توی جعبه نشسته بود. آن‌طور که در فضای تنگ و تاریک داخل اتاقک نشسته بود، مثل همیشه پاهایش زیر بدنش خواب رفته بودند. از بالای سرش، صدای ولرین را می‌شنید که نمایشش را پیش می‌برد. صدا به حدی ضعیف بود که انگار از جای خیلی دوری به گوش پسر می‌رسید و پسر سعی می‌کرد بفهمد به کجای نمایش رسیده است. خوب نبود علامت را نشنود، اصلاً خوب نبود. اما پسر می‌دانست که لازم نیست نگران باشد. قبلاً عادت داشت مراحل رسیدن به علامت را بشمرد و همیشه جایی قاتی می‌کرد، اما باز هم، نیازی به این کار نبود، علامت به اندازه‌ی کافی واضح بود. پسر سعی کرد خیلی آرام وزنش را جابه‌جا کند تا کمی حس به پاهایش برگردد. اما فایده‌ای نداشت. جعبه مخصوص او طراحی شده بود و ولرین حواسش بود کاری کند که از هر طرف، چیزی بیش از نیم سانتی‌متر فضای اضافی نداشته باشد. ناگهان تقه‌ی محکمی به جعبه خورد: اولین علامت، که یعنی: آماده‌ باش پسر.



مشاهده پست مشابه : بچه‌ها از کجا می‌ آیند؟
بازدید : 300
دوشنبه 21 بهمن 1398 زمان : 13:18
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کتاب «بند بازان»، داستان دوران کودکی تا بزرگسالی دومنینگ هال، پسر بچه‌ای در سال‌های حدود ۱۹۶۰است که از زبان خودش نقل می‌شود، در محله‌ای فقیرنشین کنار رودخانه‌ی «تاین» نزدیک جایی که خود نویسنده‌ی کتاب، دیوید آلموند بزرگ شده است. زندگی دومنینگ تحت تاثیر افرادی قرار می‌گیرد که در اطرافش هستند، پدر دومنیگ که کارگر درزگیر کشتی است با عقده‌ها و خشم و کم سوادی‌اش از او می‌خواهد خشن و متنفر از طبقه‌ی فرادست باشد، مادر تا زمان حیات با مهربانی و منطق ذاتی، همراه و هم‌دل همیشگی اوست و مرگ او نیز خلا بزرگ زندگی دومنینگ و پدرش است و یکی از تراژدیک‌ترین بخش‌های داستان است، وینست مک آلیستر، همکلاس و هم‌محلی مبتذل، ناخوشایند و سرخورده از پدری فراری، که آلوده شدن به خلاف و بز‌هکاری را با او تجربه می‌کند و سرنوشت دومنینگ را تغییر می‌دهد و هالی استرود اولین و آخرین عشق او، دختری که در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کند، او را با دنیای شعر و هنر و موسیقی و کتاب آشنا می‌سازد.

نکبت و فقر محلِ زندگی آن دو، سرنوشت آن‌ها را تغییر می‌دهد، وینست خودش را به دومنینگ نزدیک می‌کند که حاصل آن پرسه‌ها و تفریحات هرز، شکار بی‌دلیل حیوانات، تجربه‌ی دله دزدی‌های بی‌هدف و معاشقه‌های اغواگرانه و خشونت و بیزاری از خود برای دومنینگ بود به طوری که از آن دوران به نام چهره‌ی پشت نقاب یاد می‌کند. وینسنت که گویی از هیچ رفتار غیرانسانی اباء ندارد، حتی به عشق دومنینگ هم دست‌درازی می‌کند. وقتی که هالی باردار می‌شود، آن‌ها که نمی‌دانند کودک ناخواسته‌ی هالی از دومنینگ است یا وینسنت، ناچار در یک انتخاب مسؤلانه، دومنینگ و هالی ادامه تحصیل را به تاخیر می‌اندازند و با هم ازدواج می‌کنند. کارگری در مخزن کشتی، سرنوشتی که دومنینگ با درس خواندن می‌خواست از آن برهد، تنها راه درآمد آن‌هاست. هالی و دومنینگ که در کودکی در یک سیرک به نمایشِ بندبازی علاقه‌مند شده بودند، در زندگی نیز مانند دو بندباز روی ریسمان، با تلاطمات زیادی مواجه می‌شوند تا در نهایت به هم می‌رسند. شخصیت مسیحاگونه‌ی جک لاو در جای جای کتاب از عقاید مذهبی نویسنده نشات می‌گیرد.

از نکات مثبت کتاب، اشاره به خلع سلاح هسته‌ای است که این واقعه را برای گروه سنی مخاطب یادآوری می‌کند. در متن داستان اسامی چند تن از نویسندگان و شاعران آمده است. ترجمه روان و خوب است و مترجم با چیره‌دستی در صحبت‌های وینسنت و گفتگوهای بین کارگران کشتی، لحن را تغییر داده است. داستان بندبازان مانند زندگی روان و باورکردنی است، گویی نویسنده از یک زندگی واقعی داستان را نوشته است.

درباره نویسنده کتاب بندبازان

دیوید آلموند نویسنده‌ی انگلیسی، در سال ٢٠١٠ جایزه‌ی هانس کریستین اندرسن را به سبب خلق آثار ماندگارش در ادبیات کودکان دریافت کرده است. کارهای او ترکیبی از جهان واقعی معاصر و فانتزی، تضادهای قومی و تجربه‌های ارزشمند است. آلموند در پی آن است که نشان دهد دنیای فراطبیعی چگونه می‌تواند باشد. دنیایی که در آن، واقعیت و افسانه، حقیقت و دروغ با چرخشی خلاقانه به یکدیگر تبدیل می‌شوند. آلموند بر این باور است که در نوشتن برای کودکان نباید تاریکی‌ها و نگرانی‌ها را پنهان کرد، اما چنین آثاری باید امیدوارکننده هم باشند.

نخستین کتابی که برای نوجوانان نوشت «اسکلیک و بچه ها » بود که نخستین چاپ آن در چهار به فروش رفت و دو جایزه‌ی کارنگی و داوران ویت برد را از آن او کرد.

آثار دیگر دیوید آلموند که به فارسی منتشر شده است بوته زار کیت، چشم بهشتی، قلب پنهان، پدر اسلاگ، وحشی، آتشخوار، تابستان زاغچه، گل و کیت، گربه و ماه را می‌توان نام برد.

کتاب «بندبازان» داستانی واقع‌گرا از زندگی در بندر و کارگران سخت‌کوش کشتی‌سازی است.

داستان عشق است؛ عشق دو کودک که با هم بزرگ می‌شوند، زندگی را تجربه می‌کنند، بازی می‌کنند، خوب و بد زندگی را می‌بینند، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌ها را لمس می‌کنند، با نقش تربیت و خانواده در زندگی روبه رو می‌شوند، با تجربه دعواهای بچگانه رشد می‌کنند، با هم بندبازی می‌کنند و رویای آینده‌ای بهتر برای خود دارند. غافل از آن که خود زندگی نیز همچون بندبازی است؛ مثل راه رفتن روی طنابی که تنها یک لغزش کافیست که کل زندگی تغییر یابد. پسر که پدرش کارگر کشتی‌سازی است، عاشق نوشتن است؛ از کودکی می‌نویسد و هر چه بزرگ‌تر می‌شود این موضوع برایش اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. دختر که پدرش طراح کارخانه کشتی‌سازی است، عاشق نقاشی و کشیدن هر آن چیزی است که می‌بیند و تجربه می‌‌کند. آن‌ها حتی در کودکی کتابچه‌ای با همکاری هم درست میکنند. اما نوجوان شرور محله مدتی در دوستی آن‌ها وقفه می‌اندازد و فاصله آن‌ها را زیاد می‌کند تا بالاخره یاد می‌گیرند چطور با موضوع کنار بیایند. این داستان به تبعیض‌های اجتماعی، اختلاف‌های طبقاتی، روانکاوی نوجوانان مشکل‌دار و... می‌پردازد.

کتاب «بندبازان» بدون هیچ واهمه‌ای تلخی‌ها و زشتی‌های جامعه را به تصویر می‌کشد و به نوجوانان و جوانان نشان می‌دهد که برای هر مشکلی راهکاری وجود دارد، ولو به قیمت پیمودن مسیری سخت و حتی ترسناک. عشق دو جوان را به زیبایی تصویر می‌کند. ضرورت تفاهم و گذشت را به آنان می‌آموزد و برای نوجوان علاقمند به نوشتن، به لزوم تلاش سنگین و طی مسیرهای مختلف برای رسیدن به هدف اشاره دارد.

کتاب «بندبازان» جزو فهرست بهترین کتاب های سال ۲۰۱۵ است (کیرکس ریویو). کتاب بندبازان برای نوجوانان بالای ۱۴ سال مناسب است



مشاهده پست مشابه : بچه‌ها از کجا می‌ آیند؟
بازدید : 281
دوشنبه 21 بهمن 1398 زمان : 13:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زیبای کتاب «زیبا صدایم کن» دختر پانزده ساله‌ای است که در موسسه‌ای زیر نظر بهزیستی زندگی می‌کند. مادر معتادش ازدواج کرده و پدرش به سبب بیماری روانی در آسایشگاه بیماران روانی بستری است. زیبا در روز تولدش به پدر کمک می‌کند تا از آسایشگاه فرار کند. پدر موتور یکی از کارکنان آسایشگاه را می دزد تا با هم به گردش بروند و تولد زیبا را جشن بگیرند.

زیبا به زودی از همدستی با پدرش پشیمان می‌شود. پدر تعادل روانی ندارد هر لحظه به حالی درمی‌آید؛ گاهی خوب است و گاهی بد و گاهی دچار جنون و گاهی دچار توهم می‌شود. سرانجام زیبا با همکاری نیروی بیمارستان پدر را بیمارستان برمی‌گرداند و تولدش را با کسانی که در کنارشان امنیت دارد جشن می‌گیرد.

کتاب «زیبا صدایم کن» برگزیده‌ شورای کتاب کودک و هیجدهمین جشنواره کتاب کانون پرورش فکری در سال ۱۳۹۵ شده است و در فهرست كتاب‌های كلاغ سفید كتابخانه بین‌المللی مونیخ آلمان ۲۰۱۷ و فهرست افتخار دفتر بین المللی كتاب برای نسل جوان ۲۰۱۸ قرار گرفته است.

کتاب «زیبا صدایم کن» همچنین به سبب پرداختن به موضوع کودکان بدسرپرست نامزد شورای كتاب كودك برای فهرست كتاب برای كودكان با نیازهای ویژه دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان ۲۰۱۷ بود.

کتاب «زیبا صدایم کن» فرهاد حسن زاده به دو زبان انگلیسی و ترکی استانبولی ترجمه شده اسست.

درباره نویسنده داستان زیبا صدایم کن

فرهاد حسن زاده تاکنون بیش از ۸۰ عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته است به عنوان نامزد ایرانی جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن ۲۰۱۸ و همچنین جایزه آسترید لیندگرن برگزیده شده است. او تاکنون بیش از ۳۰ جایزه در ایران دریافت کرده‌ و تعدادی از کتاب‌هایش نیز به زبان‌های دیگر ترجمه شده است.

از دیگر آثار حسن زاده می‌توان به کتاب «هستی»، «این وبلاگ واگذار می‌شود»، «وقتش رسيده كمی پسته بشكنیم»، مجموعه «کوتی کوتی»، «قصه‌ی طوطی خانم و آقای بازرگان»، «عقرب‌های کشتی بمبک» نام برد.



مشاهده پست مشابه : بچه‌ها از کجا می‌ آیند؟
بازدید : 280
دوشنبه 21 بهمن 1398 زمان : 12:44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در پشت جلد کتاب «پی‌یر و لوسی» آمده است: « پی‌یر یک هملت مدرن و امروزی است؛ افسرده، ناامید و سرخورده از جهانی که در آن زندگی می‌کند. در حقیقت او جوان هجده ساله‌ی بورژوایی است که در دوران جنگ جهانی اول به خدمت سربازی فراخوانده شده است. کتاب « پی‌یر و لوسی » داستان عشق پرشور و پاک دو دلداده‌ی جوانی است که در آن آرمان‌های شفقت، صلح‌طلبی و انسان‌دوستی نویسنده‌ی مشهور و برنده‌ی جایزه نوبل، رومن رولان، و آرزوی او در داشتن جهانی عاری از خشونت تجلی می‌یابد.»

این کتاب ـ با وجود حجم کوچکش ـ تجلی تمام باورهای رومن رولان است. او عقاید ضد جنگ خود را به زیبایی در قالب یک رمان عاشقانه مطرح می‌کند.

کتاب «پی‌یر و لوسی» اثری لطیف همراه با احترام به ارزش‌های انسانی چون عشق، راستی، صلحطلبی و انساندوستی است. خواننده‌ی نوجوان با خواندن این کتاب، همراه با قهرمانان داستان، عشقی پاک و شورانگیز را تجربه می‌کنند؛ عشقی که نوجوانان امروزی به آن بسیار نیاز دارند. پدرها و مادرها، کتابداران و مربیان می‌توانند با آسودگی خاطر و بدون هرگونه نگرانی این رمان عاشقانه را به نوجوانان معرفی کنند.

کتاب « پی‌یر و لوسی » در فهرست آثار برگزیده‌ی گروه بررسی رمان بزرگ‌سال شورای کتاب قرار گرفته است.

درباره‌ی نویسنده کتاب پی‌یر و لوسی

رومن رولان (۲۶ ژانویه ۱۸۶۶ - ۳۰ دسامبر ۱۹۴۴) نویسنده‌ی نام‌دار فرانسوی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات است. او در آثارش به گونه‌ای احترام‌آمیز تنوع و گوناگونی انسان‌ها را به نمایش می‌گذارد و در ستایش صلح، دوستی و انسانیت می‌نویسد.

دو اثر مهم رولان ـ رمان‌های جان شیفته و ژان کریستف ـ در زمره‌ی آثار بزرگ کلاسیک قرار دارند و همه‌ی آثار او برای نوجوانانِ علاقمند به ادبیات بزرگ‌سال مناسب است.

رومن رولان علاوه بر رمان، زندگینامه‌های زیادی هم‌چون زندگینامه‌ی بتهوون، تولستوی، گاندی، میکل آنژ، گوته و ... نیز نوشته است. او تحت تاثیر اندیشه‌های تولستوی و اسپینوزا قرار داشت و در دیدار با گاندی با تعالیم بودا و تفکر مشرق زمین آشنا شد.

گزیده‌هایی از کتاب

در این خانواده، چنانکه غالبا متداول است، محبت زیاد بود و صمیمیت هیچ.

افکار چگونه می‌توانند آزادانه در تبادل باشند وقتی که هر فردی از تعمق در اندیشههای خویش سرباز میزند؟

ممتازترینِ این نوجوانان، ضعیفتر از آن‌که سر به شورش بردارند و مغرورتر از آنکه شکوه کنند، پیشاپیش می-دانستند که به تیغ جنگ سپرده خواهند شد.... اگر از دنباله روی افکار عمومی ـ این دختر هرجایی ـ بیزار بود در عوض نیاز داشت آزادانه با افرادی به انتخاب خود متحد شود. پراحساس‌تر از آن بود که بتواند فقط به خود بسنده کند. از رنج بشر رنج می‌برد. از وزن این رنج له می‌شد و آن را برای خود بیش از اندازه بزرگ می‌کرد: اگر بشر این همه رنج را طاقت می‌آورد به خاطر آن بود که پوستی کلفت‌تر از پوست نازک نوجوانی نحیف داشت. اما آن‌چه را برای خود بزرگ نمی‌کرد، و آن‌چه او را بیشتر از رنج بشری آزار می‌داد، بلاهت بشر بود.

رنج کشیدن مهم نیست، مردن مهم نیست اگر معنایی در آن باشد. فداکاری خوب است اگر توجیه‌پذیر باشد. اما مفهوم دنیا با این همه مصیبت‌هایش برای یک نوجوان چیست؟... برای همه که جای عبور بود پس این جنون خودویرانگری چیست؟

هنر چیزی بیش از فراموشی گذرای واقعیت نیست.

برای این‎که فعالیت معنایی داشته باشد، برای این‌که علم معنایی داشته باشد، زندگی باید معنا داشته باشد. این معنا را نتوانسته بود با هیچ تلاش روحی و قلبی پیدا کند و اکنون خود به خود این معنا را می‌فهمید... زندگی معنایی داشت...

در این برهه از نوجوانی که آدمی عاشق عشق است، آن را در تمام چشم‎ها میبیند، و قلب حریص و مردد از یاری به یار دیگر می‌رود: شتابی برای انتخاب یار نیست، تازه ابتدای سفر است. اما در این روزگار، روز کوتاه است: باید شتافت.

طولانی‌ترین مسیر را انتخاب می‌کردند و اشتباه‌شان را به حساب مِه می‌گذاشتند. چون سرانجام با تمام کوششی که برای نیافتن مقصدشان می‌کردند، به آن نزدیک می‌شدند، پییر در جایی دور از مغازه می‌ماند.

... گاهی سکوت میان‌شان حکمفرما می‌شد، نه معنای کلمات بلکه نوید زندگانی نهفته در آن‌ها بود که برای‌شان اهمیت داشت... روح آن‌ها، رها از کلمات، گفتگویی مهم‌تر و عمیق‌تر را دنبال می‌کرد.

... بورژواها بی آنکه بدذات باشند به جای اینکه اذعان کنند شاید حق با آن‌ها نبوده، می‌گذارند در کنارشان بمیری، ذره ذره.

پییر به ناگاه و از دید دختر جوان متوجه فقدان احساسات قلبی و خشکی برهوت‌گونه‌ی این طبقه‌ی بورژوا شد که خودش به آن تعلق داشت. خاک خشک و بایری که رفته‌رفته تمامی شیره‌ی حیات را مکیده بود بی‌آن‌که برای تجدید آن کاری کند. ... حتی هنگامی که می‌پندارند کسی را دوست دارند، دوستی‌شان مالکانه است و او را قربانی خودخواهی و غرور خویش میکنند. قربانی کوتهنظری و لجاجتشان.

... پییر می‌گوید: به هرحال آن‌چه من می‌دانم این است که وقتی به جبهه بروم هیچ‌کس را نمی‌کشم. و فیلیپ بی‌آن‌که با او مخالفتی کند لبخندی غمبار بر لب آورد زیرا خوب می‌دانست قدرت بی‌امان جمعیت با افراد ضعیف و اراده‌ی آنان چه می‌کند.

... آن‌چه آنان را حفظ می‌کرد قلب پاک و شرم غریزی‌شان بود.

... لحظاتی هست که آدم از انسان بودنش خجالت می‌کشد... چه خوب است که بزودی می‌میریم!... نفرت‌انگیزترین چیز این است که جزو آدم‎هایی شویم که به ویران کردن می‌بالند، به تحقیر کردن می‌بالند...



مشاهده پست مشابه : دختری که هرگز اشتباه نمی کرد
بازدید : 379
دوشنبه 21 بهمن 1398 زمان : 11:49
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شرمن الکسی در کتاب «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت»، زندگی واقعی‌ش را دستمایه قرار داده و جهانی شگفت و تامل‌برانگیز آفریده است و با طنزی یگانه، خوانندگان سنین مختلف را به گریه و خنده وامی‌دارد. جونیور، کاریکاتوریست نوجوان در اقامتگاه سرخپوستان زندگی می‌کند. او با گرفتاری‌های جورواجور جسمی به دنیا آمده است و در طول داستان به دنبال هويت خويش می‌گردد.

اطرافیانش – به جز دوست یک دل و یک رنگ او- مرتب آزارش می‌دهند. او كه هميشه به دنبال يافتن پاسخی براي سوال‌هايش است تصميم سختی میگيرد و به قصد آموزش بهتر، اقامتگاه را ترک می‌کند و به مدرسه‌ای تمام سفید پوست در شهرک مجاور می‌رود. قوم و قبیله‌اش به او که نخواسته است هم‌رنگ جماعت باشد لقب خائن می‌دهند و و از طرفی ديگر به سختي مورد پذيرش جامعه‌ی سفيدپوست قرار می‌گیرد. جونیور سرانجام با غلبه بر نقاط ضعف خود و به شيوه‌ایي خلاقانه هويت خود را خلق و بازآفريني می‌كند. ريتم سريع كتاب، ترجمه‌‌ی خوب و كاريكاتورهای هماهنگ با موضوع داستان، از جمله ويژگی‌های كتاب است و خواندن آن را برای مخاطب ـ در هر گروه سنی ـ لذت‌بخش می‌كند. این کتاب در فهرست منتخب آثار گروه بررسی رمان بزرگسال شورای کتاب کودک قرار دارد.

درباره‌ی نویسنده و کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت:

شرمن جوزف الکسی جونیور (زاده‌ی هفتم اکتبر ۱۹۶۶) معروف به شرمن الکسی، نویسنده، شاعر، فیلم‌ساز و فیلم‌نامه‌نویس معاصر آمریکایی است. او از سرخ‌پوست‌های اسْپوکِین یا اسپوکَن ـ دومین شهر بزرگ ایالت واشنگتن ـ است.

کتاب «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت» درباره‌ی تجربه‌ی زندگی سرخ‌پوست‌های آمریکایی است. شرمن الکسی در این کتاب، در جایی به این جمله‌ی تولستوی اعتراض دارد که گفته است: «در همه جای دنیا خوشبخت‌ها شبیه هم هستند، اما بدبخت‌ها هر کدام بدبختی خود را دارند.» شرمن الکسی می‌گوید که آقای تولستوی اینطور نیست، نود درصد سرخ‌پوستان به خاطر مصرف الکل می‌میرند بنابراین بدبختی همه‌ی آن‌ها یکی است.»

گزیده‌هایی از کتاب

وقت‌هایی هست که آدم آخرین چیزی که می‌خواهد بشنود حقیقت است.

هر کتاب یه رازه و اگه هر کتابی ‌و که تا حالا نوشته شده بخونی به این می‌مونه که یه راز عظیمو خونده باشی.

برای این که آدم بزرگی بشی باید رویاهای بزرگ داشته باشی.

می‌دانید شنیدن «تو می‌تونی» از زبان یک بزرگسال چه هیجانی دارد؟ می‌دانید شنیدن این حرف از زبان هر کسی چه هیجانی دارد؟ یکی از ساده‌ترین جمله‌های دنیاست که دو کلمه هم بیش‌تر ندارد، اما همین دو کلمه وقتی کنار هم قرار می‌گیرند به نیرومندترین کلمات دنیا تبدیل می‌شوند.

به دوستان خوب بیش‌تر از رؤیاهای مالامال از شهوت احتیاج دارم.

فقیر بودن چیز خیلی گندی است. این‌هم که آدم احساس کند یک‌جورهایی حقش است فقیر و بیچاره باشد گند است. آدم یواش‌یواش باورش می‌شود که به‌خاطر این فقیر شده که زشت و کودن است. بعد باورش می‌شود که به خاطر این زشت و کودن است که سرخ‌پوست است. و حالا که سرخ‌پوست است باید قبول کند سرنوشتش این است که فقیر باشد. دورِ زشت و باطلی است. کاریش هم نمی‌شود کرد. نداری نه به آدم قوت و قدرت می‌دهد، نه درس استقامت. نه، نداری فقط به آدم یاد می‌دهد که چه‌طور با فقر زندگی کند.

یک‌بند کاریکاتور می‌کشم.كاریکاتور پدر و مادرم، خواهر و مادربزرگم، بهترین دوستم راودی و هر کسی که توی قرارگاه هست. می‌کشم چون کلمات، خیلی بوقلمون صفت‌اند. می‌کشم چون کلمات خیلی‌خیلی محدودند. اگر به انگلیسی یا اسپانیایی یا چینی یا هر زبانِ دیگری حرف بزنید و بنویسید، فقط درصد معینی از آدم‌ها منظورتان را می‌فهمند اما وقتی تصویری می‌کشید، همه می‌توانند منظورتان را بفهمند. اگر کاریکاتور گلی را بکشم، هر مرد و زن و کودکی توی دنیا نگاهش می‌کند، می‌گوید: «این گُله.» پس تصویر می‌کشم چون می‌خواهم با مردم دنیا حرف بزنم و می‌خواهم مردم دنیا به حرفم توجه کنند. وقتی قلم توی دستم است احساس می‌کنم آدم مهمی هستم. احساس می‌کنم وقتی بزرگ شدم شاید آدم بزرگی بشوم. مثلاً یک هنرمند مشهور. شاید هم یک هنرمند ثروتمند. برای من این تنها راه ثروتمند شدن و مشهور شدن است.

قبلنا فکر می‌کردم دنیا از رو قبیله‌ها تقسیم می‌شه. قبیله‌ی سیاها و قبیله‌ی سفیدا. قبیله‌ی سرخ‌پوستا و قبیله‌ی سفیدپوستا. ولی حالا می‌فهمم درست نیس. دنیا فقط به دو تا قبیله تقسیم می‌شه: قبیله‌ی آدمایی که بی‌شعورن و قبیله‌ی آدمایی که بی‌شعور نیستن.



مشاهده پست مشابه : من شگفت انگیزترین جانور دریا هستم!
بازدید : 628
شنبه 19 بهمن 1398 زمان : 13:15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کتاب «کار درست را بشناس و انجام بده» از مجموعه کتاب‌های «چاشنی های آدم بودن» است که راهکارهایی برای کسب ارزش‌های مثبت فردی و اجتماعی، مانند مسئولیت‌پذیری، توجه به دیگران، تساوی، عدالت اجتماعی، شرافت، صداقت و شیوه زندگی سالم، به کودکان و نوجوانان ارائه می‌کند.

گونه کتاب غیرداستانی و اطلاعاتی-روایی است. نویسنده، در ابتدا با بیان مفهوم جدیدی از دارایی، ارزش‌های مثبت را با عنوان «دارایی های نامرئی» طرح می‌کند و مخاطب را با بینش جدیدی درباره خود و دارایی‌های درونی‌اش آشنا می‌کند. این دارایی‌های معنوی، سبب توانمندی او در برابر مسائل و مشکلات می‌شوند و مهارت‌های فردی و اجتماعی او را برای انتخاب‌های درست، رفتارهای بی‌خطر و زندگی بهتر ارتقاء می‌بخشند.

شروع هر موضوع با یک داستان کوتاه، تأثیرگذاری متن را بیش‌تر و خواننده را جذب میکند. تصاویر کتاب فانتزی هستند و متن را همراهی می‌کنند. توجه به فضاهای مختلفی که کودک و نوجوان در آن‌ها عضو است، مانند خانواده، مدرسه، محله، جامعه مذهبی و دوستان و ارائه تمرین‌های متناسب با هر یک، از جنبه‌های مثبت کتاب هستند و اثر بخشی آن را افزایش می‌بخشند.

نویسنده در کتاب «کار درست را بشناس و انجام بده» با ارائه تمرین‌های عملی و تشویق فرد به تفکر و انتخاب مسئولانه، او را به خوبی با موضوع کتاب درگیر می‌کند. از ویژگی‌های مثبت دیگر کتاب، این است که ارزش‌های طرح شده در آن را هم خود کودک یا نوجوان می‌توانند مطالعه و تمرین کنند، و هم کتاب را می‌توان در جمع خانواده به عنوان منبعی برای برنامه‌ریزی و مشارکت و کار جمعی همه‌ی اعضا استفاده کرد.

درباره نویسنده کتاب کار درست را بشناس و انجام بده

پاملا اسپلند، کتاب‌های بسیاری در زمینه‌ی خودیاری برای کودکان، نوجوانان، والدین، معلمان و همین طور برای مخاطبان عام نوشته است یا در نوشتن آن‌ها با نویسندگان دیگر همکاری کرده است. کتاب‌هایش به زبان‌های بسیاری ترجمه شده و میلیون‌ها نسخه از آن به فروش رفته است.

الیزابت وردیک نویسنده دیگر کتاب کار درست را بشناس و انجام بده، برای کودکان هم کتاب‌های داستانی و هم غیرداستانی می‌نویسد. او در رشته نوشتن برای کودکان و نوجوانان تحصیل کرده است و قبل از این که نوشتن را آغاز کند ویراستار کتاب کودکان بوده است. او از کودکی عاشق کتاب بود و نویسنده موردعلاقه‌اش جودی بلوم بود.

الیزابت وردیک در نوشتن داستان‌هایش از فرزندانش الهام گرفته است. او کتاب‌هایی که می‌نویسد که آرزو داشت به عنوان مادر دو فرزندش هنگامی که خردسال بودند از آن‌ها بهره‌مند بودند؛ کتاب‌هایی که اطلاعاتی را در اختیار کودکان می‌گذارد که برای زندگی روزمره به آن‌ها نیاز دارند. او برای نوزادان هم کتاب نوشته است.



مشاهده پست مشابه : خود دوست داشتنی من
بازدید : 492
شنبه 19 بهمن 1398 زمان : 13:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کتاب «خود دوست داشتنی من» داستانی است ساده و روان و خواننده با خواندن آن درمی‌یابد که امید به زندگی با ایجاد ارتباط با دیگران به دست می‌آید. ارتباط با یک دوست، قهرمان یک داستان و یا حتی یک روباه.

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «هیچ‌کس دوستم ندارد.» هلن هر لحظه این را به خودش می‌گوید. تا اینکه «جین ایر» قدم به تنهایی‌اش می‌گذارد؛ دختری مثل خودش تنها، که خیال می‌کند زیبا نیست. با این حال جین که توی کتاب است، همیشه نمی‌تواند کمک کند. از طرفی هلن زیاد به پایان خوش داستان او امیدوار نیست. اما چیزهای غیرمنتظره در راه‌اند...

هلن در مدرسه هیچ دوستی ندارد. تنها دوستش کتاب «جین ایر» است که تمام مدت، خودش را سرگرم آن می‌کند. هم‌کلاسی‌هایش مدام مسخره‌اش می‌کنند و او برای فرار از موقعیت‌های تلخ و سخت به خواندن کتاب پناه می‌آورد.

مدره برای دانش‌آموزان، اردویی چندروزه را برنامه‌ریزی می‌کند. هلن که دوستی ندارد شب را کنار دخترهایی می‌گذراند که مانند او تنها هستند. نیمه‌شب یک روباه به چادر آن‌ها نزدیک می‌شود. هلن می‌خواهد با روباه ارتباط برقرار کند اما یکی از دخترها روباه را فراری می‌دهد. آمدن روباه امیدی را در هلن زنده می‌کند و با رفتنش او غمگین می‌شود. فردای آن روز دختری به نام ژرالدین به چادرشان می‌آید. هلن و ژرالدین با هم به گردش می‌روند و با هم دوست می‌شوند. این دوستی برای هلن آغاز یک تغییر است. هلن با واقعیت‌های زندگیش روبه‌رو می‌شود. او متوجه می‌شود که تنها چهل کیلو است و خیلی چاق نیست. هلن کم‌کم به زندگی امیدوار می‌شود و تلاش می‌کند تمسخرها و تحقیرهای هم‌کلاسی‌هایش را نادیده بگیرد و خود را دوست داشته باشد.

در کتاب «خود دوست داشتنی من» به نقش ادبیات در عبور از بحران، به خوبی پرداخته شده است. شخصیت اصلی داستان، هلن، با غرق شدن در دنیای کتاب و هم‌ذات‌پنداری با قهرمان داستان، جین ایر، برای لحظاتی از دنیای سخت و سرد پیرامون خود خارج می‌شود و به دنیای امن و گرم کتاب پناه می‌برد. جهان هلن به رنگهای قهوه‌ای، خاکستری و سیاه است و جهان کتاب جین ایر قرمز، سبز و نارنجی.

هلن مشکلاتش را با مادرش در میان نمی‌گذارد چون نمی‌خواهد او را نگران کند. او متوجه‌ی رنج‌های مادر و زحمت‌های شبانه‌روزی او است. هلن که به شدت تحقیر شده است خود را سزاوار شادی و دوستی می‌داند ولی چون هم‌کلاسی‌هایش مسخره‌اش می‌کنند اعتماد به نفس خود را از دست داده است.

حضور ژرالدین، در چادر طردشده‌ها، سرآغاز دنیایی جدید است برای هلن. ژرالدین دختری است که گروهشان را ترک کرده و به چادر طردشده‌ها آمده است. او هلن را برای دوستی انتخاب می کند.

در پایان، هلن با پذیرش واقعیت درمی‌یابد که باید به موضوعاتی که آزارش می‌دهند کمتر فکر کند. او حالا دوستی دارد که می‌خواهد کتابش را به او قرض بدهد. دنیای هلن دیگر سرد و بی‌روح نیست. دنیای او به مرور رنگی می‌شود. دنیایی که سزاورش است.

کتاب «خود دوست داشتنی من» چند جایزه‌ از جمله جایزه جو شاستر برای کتاب های گرافیکی و انجمن کتاب‌فروشی‌های کانادا را از آن خود کرده است.

درباره‌ی نویسنده و تصویرگر کتاب «خود دوست داشتنی من»:

فنی بریت (زاده‌ی ۱۹۷۷) نویسنده، نمایشنامه‌نویس و مترجم ساکن شهر کُبک کاناداست. او تاکنون نمایشنامه‌ها و داستان‌های زیادی نوشته است. کتاب «خود دوست داشتنی من» نخستین داستان گرافیکی فنی بریت است.

ایزابل آرسنول ( متولد۱۹۷۸) تصویرگر کتاب، در شهر کُبک کانادا زندگی می‌کند. او برای آثارش جوایز زیادی را دریافت کرده است.

گزیده‌هایی از کتاب

ژرالدین به اینجا تبعید شده؛ چون دخترهای چادر خودشان او را بیرون کرده‌اند. دلیلش هم چیزی مربوط به عدالت گروهی است که او نخواسته به آن تن بدهد.

در راه برگشت به چادر، کافه تریا، اتوبوس، بزرگراه، مونرئال، همه‌ی دنیا ناگهان از کلمه‌های ژرالدین لبریز می‌شود



مشاهده پست مشابه : آرزوی قطره‌ ها
بازدید : 356
شنبه 19 بهمن 1398 زمان : 12:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در پشت جلد کتاب می‌‌‌خوانیم: یوناسُن رمان خود را کتابی توصیف کرده که به نحوی هوشمندانه بسیار ابلهانه است و آلن، قهرمان رمانش، را منِ دیگر خود می‌‌‌بیند. بارها دست به دامن او شده تا از پنجره فرار کند و زندگی‌‌‌اش را از بیخ و بن تغییر بدهد.

کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » رمانی است سرراست و مفرح و شگفت‌‌‌انگیز و گاه حتی قهقهه‌آور که با هوشمندی و تخیلی غنی شخصیت اصلی‌‌‌اش را ناخواسته در میانه مهم‌‌‌ترین رخدادهای تاریخی قرار می‌‌‌دهد. آلن کارلسن سرحالِ سهل‌‌‌گیر و «باری به هر جهت» نمونه‌‌‌ای به یادماندنی به دست می‌‌‌دهد که «هیچ وقت برای شروع دیر نیست.»

آلن کارلسن پیرمردی صد ساله است که در خانه‌‌‌ی سالمندان زندگی می‌‌‌کند. او تصمیم می‌‌‌گیرد در روز جشن تولدش از پنجره فرار کند. در ایستگاه قطار با جوانی روبه‌‌‌رو می‌‌‌شود كه از او درخواست می‌‌‌كند مراقب چمدانش باشد تا به دستشویی برود و برگردد اما اتوبوس سر می‌‌‌رسد و جوان هنوز در دستشویی است، پس آلن با چمدان راهی سفر می‌‌‌شود، سفری پرماجرا.

کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » داستانِ پرماجرا و جذابی دارد و در دو بخش، به صورت یکی در میان، روایت می‌شود. راوی در یک بخش به ماجراهای آلن بعد از فرار و در بخش دیگر به زندگی آلن ـ از تولد به بعد ـ می‌پردازد. زبان اثر طنز است و سرنوشت قهرمان قصه، آلن کارلسن، با اتفاقات واقعی تاریخی پیوند می‌خورد.

با روایت زندگی آلن، تاریخ نیز مرور می‌‌‌شود و نویسنده با لحنی طنز و به صورت اتفاقی آلن را در برخورد با رهبران سیاسی دنیا و رویدادهای مهم تاریخی قرار می‌‌‌دهد. رهبرانی چون: ترومن، چرچیل، مائو، استالین، فرانکو، کیم ایل سونگ و حوادثی مثل ساخت بمب اتم، جنگ‌های داخلی اسپانیا، جنگ بین دو کره و انقلاب چین. آلن در زندگی پرماجرای خود ناخواسته به ایران می‌‌‌آید؛ سفری که با برگزاری کنفرانس تهران و حضور چرچیل مصادف می‌‌‌شود. هرچند رویدادهای قصه چندان واقعی و منطبق با وقایع تاریخی نیست ولی نویسنده با اشاره به وقایع و شخصیت‌‌‌های تاریخی مروری می‌‌‌کند بر آنچه در قرن بیستم بر بشریت گذشته است. نویسنده در این اثر همه چیز رفتار و کردار رهبران جهان، فلسفه، کتاب مقدس و حتی زندگی روزمره‌‌‌ی انسان‌‌‌ها ـ را به طنز می‌گیرد و دنیایی تخیلی، شگفت‌‌‌انگیز و توام با سرخوشی می‌‌‌سازد. همه چیز در کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » براساس اتفاق پیش می‌‌‌رود اتفاق‌هایی که افراد در پیدایش آن‌ها، نقشی ندارند ولی برخورد شخصیت‌‌‌های قصه و نگاه خونسرد و آسان‌‌‌گیر آن‌‌‌ها زندگی و سختی‌‌‌هایش را قابل تحمل می‌‌‌کند.

نویسنده در کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » نگاهی جبرگرا به زندگی و رویدادهای آن دارد ولی انسان را مخیر می‌‌‌داند که در برابر رویدادهایی که خود نقشی در ایجادشان ندارد سرخوشانه و سهل‌‌‌گیرانه برخورد کند. این رویکرد شاید بتواند برای انسانِ امروزِ خسته از فشارهای زندگی راه‌‌‌گشا باشد.

کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » با ترجمه‌‌‌ی دیگری از شادی حامدی آزاد توسط انتشارات به‌‌‌نگار منتشر شده است. این کتاب در فهرست منتخب آثار گروه رمان شورای کتاب کودک قرار دارد.

از کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » یک اقتباس سینمایی به کارگردانی فلیکس هرنگرن و بازیگر کمدین سوئدی، رابرت گوستافسن، نیز شده است.

درباره‌‌‌ی نویسنده کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد »

یوناس یوناسن در سال ۱۹۶۱ در جنوب سوئد به دنیا آمد. او که نوشتن را با روزنامه نگاری آغاز کرد با این رمان به شهرت جهانی رسید. کتاب « مرد صد ساله‌‌‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد » به بیش از سی و پنج زبان ترجمه شده است و میلیون‌‌‌ها نسخه از آن به فروش رفته است.

گزیده‌هایی از کتاب

پدر آلن، با عمل به همین پند، قطعا روزی که مشتش را حواله یک مسافر معصوم کرد و بابت همین بلافاصله از راه‌آهن کشوری اخراجش کردند کاملا هوش و حواسش سرجایش نبود. همین هم مادر آلن را برآن داشته بود که کلام حکمت‌‌‌آمیز خودش را به پسرش بگوید: از آدم‌های مست برحذر باش، آلن. این کاری است که من باید می‌کردم.

مادر آلن آهی خش‌‌‌دار کشید و این نهایت عزاداریش بود. با لحنی فلسفی به آلن گفت که «کاری است که شده و از آن به بعد هرچه قرار باشد پیش بیاید پیش می‌‌‌آید.»

انتقام چیز خوبی نیست. انتقام انگیزه‌‌‌ی حقیری است برای ادامۀ زندگی.



مشاهده پست مشابه : بازآوری، بازگردانی و بازیافت
بازدید : 381
يکشنبه 13 بهمن 1398 زمان : 13:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کتاب « شاهزاده شیر و راز گل سرخ » بازآفرینی است از داستان « دیو و دلبر» با حال و هوایی شرقی و ایرانی. نویسنده بر این باور است که در بسیاری از کتاب‌ها نوشته شده است که داستان دیو و دلبر برگرفته از افسانه‌های کشور فرانسه است، اما او با توجه به نقش شیر و باغ و گل سرخ و عشق در آن تردیدی ندارد که این داستان ریشه در افسانه‌های ایرانی دارد؛ چه از ایران آغاز شده باشد چه نشده باشد.

هر سال، در روز عید قربان، جشن بزرگی در سراسر ایران برگزار می‌شود. شاه و کسانی ‌که به حکومت وابسته‌اند در این روز حیوانی را قربانی می‌کنند. کیومرث، دوست و خدمتکار اوراسمین، شاهزاده‌ی ایرانی، شتر ماده‌ی کوچکی را برای قربانی کردن انتخاب کرده ‌است. هنگامی که آن‌ها شتر را برای قربانی کردن آماده می‌کنند، متوجه جای زخمی بر کوهان شتر می‌شوند. جای زخم را با حنا می‎‌پوشانند و شتر را برای قربانی شدن آماده می‌کنند.

با این کار یک پری، اوراسمین را افسون و به یک شیر تبدیل می‌کند تا در شکارگاه سلطنتی، به دست پدرش کشته شود. اوراسمین برای این که بتواند به کالبد انسانی‌اش برگردد، باید عشق حقیقی را پیدا کند. کتاب « شاهزاده شیر و راز گل سرخ » داستان این جست وجوست.

کتاب « شاهزاده شیر و راز گل سرخ » مناسب برای گروه سنی بالای ۱۳ سال و بلندخوانی است.

درباره‌ نویسنده کتاب « شاهزاده شیر و راز گل سرخ »

دونا جو ناپلی نویسنده کتاب‌های کودکان، نوجوانان و کتاب‌هایی در زمینه‌ی زبان‌شناسی است.

در سال ۱۹۳۷ دکترای زبان‌های رومی و دکترای خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. او از آن زمان تاکنون کتاب‌ها و مقالات متعددی در زبان‌شناسی نوشته و در دانشگاه‌های مختلف آمریکا تدریس کرده‌است. دونا جو ناپلی اکنون استاد تمام وقت دانشگاه است و در عرصه ادبیات کودک و نوجوان جوایز بسیاری را برده است. از دنا جو ناپلی افزون بر کتاب « ‌شاهزاده شیر و راز گل سرخ » کتاب‌های « رودخانه تمساح » و « درآمدی بر معنی‌شناسی » زبان به فارسی ترجمه شده‌اند.

گزیده‌هایی از کتاب

کنار آب زانو می‌زنم و به آن نگاه می‌کنم. مردم سرزمین من از پریانی حرف می‌زنند که می‌توانند بدخواه یا خیرخواه باشند. زرتشتیان معتقدند که پریان بدخواه انسان‌های بداندیش را تنبیه می‌کنند و پریان خیرخواه به یاری انسان‌های پاک سرشت می‌شتابند. البته من اعتقادی به باورهای زرتشتی ندارم، اما حتی قرآن هم از جن حرف زده است؛ موجوداتی که به شکل خودشان قابل رویت نیستند و به اشکال دیگر در می‌آیند. قرآن کلام خداوند یکتاست که جبرائیل از سوی او بر آخرین پیامبر، حضرت محمد (ص) نازل کرده است. اجنه همواره در اطراف ما پرسه می‌زنند و بسیاری از آنان از موجودات روی زمین حمایت می‌کنند. از تصویر توی آب پرسیدم: «تو حامی شتر بودی؟»

پاسخ داد: «دیدی که چقدر ناتوان عمل کردم.»

زمزمه می‌کنم: «متاسفم.»

- تو حیوانی را قربانی کردی که می‌دانستی زخم خورده است. خط باریک زخمی را که شتر بر کوهان داشت، می‌بینم. نفسی می‌کشم و می‌گویم: «بله. متاسفم.»

- هر که خربزه می‌خورد، باید پای لرزش هم بنشیند.

به سرعت می‌گویم: «نه.» در دلم فکر می‌کنم با کیومرث نه، خواهش می‌کنم با کیومرث کاری نداشته باش و ادامه می‌دهم: «کسی که با وجود دیدن جای زخم تصمیم به قربانی کردن شتر گرفت، من بودم. من مسئولم. فقط من.»

لب شتر دوباره بالا می‌رود و می‌گوید: «همینطور است. تو با کسی مشورت نکردی. تو شاهزاده ای.»

با سر تائید می‌کنم و می‌گویم: «هیچ کس دیگری مقصر نیست.»

-اوراسمین، تو امتحان پس دادی. امتحانی شاهوار، و رد شدی.

درد و هراس وجودم را پر می‌کند. گفتم: «پس از این، قرآن را با دقت بیشتری می‌خوانم. تمام آیات را از حفظ می‌کنم. من...»

- توهیچ چیز سرت نمی‌شود. اصول دین را یک بار دیگر برای خودت بگو.

- دارم می‌گویم.

فردا پدرت تو را خواهد کشت. همان طور که تو شتر را کشتی. امروز از دانستن این مطلب عذاب بکش. همان طور عذاب بکش که شتر کشید.



مشاهده پست مشابه : روباهی به نام پکس
بازدید : 374
يکشنبه 13 بهمن 1398 زمان : 13:07
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کتاب « روباهی به نام پکس » داستان پسری است به نام پیتر که بچه‌روباه یتیمی را نجات می‌دهد و از او چون یک حیوان خانگی نگهداری می‌کند. پیتر که مادرش را از دست داده است به بچه‌روباه دل می‌بندد. با گذشت زمان، دوستی پیتر و بچه‌روباه عمیق می‌شود تا این که پدر پیتر مجبور است راهی جنگ شود و چون پیتر باید پیش پدربزرگش برود او را وادار می‌کند که پَکس را در بیابان رها کند.

خانه‌ی پدربزرگ از محل زندگی پیتر و از جایی که پَکس را رها کرده خیلی دور است. پیتر با گذشت یک شب و در پی گفت‌وگویی با پدربزرگ، تصمیم به رفتن می‌گیرد. پیتر برای یافتن پَکس، خانه‌ی پدربزرگش را ترک می‌کند و با دلی غمگین ولی امیدوار، راهی سفری طولانی می‌شود.

سرانجام و پس از ماجراهایی بسیار، پیتر، زخمی و خسته، پَکس را پیدا می‌کند. از طرفی پَکس هم‌چنان در انتظار آمدن دوستش است ولی در این دوره‌ی انتظار ماجراهایی بر او می‌رود که پَکس به زندگی در حیات وحش خو می‌گیرد.

در فصل‌هایی از کتاب، داستان از منظر روباه روایت می‌شود و خواننده در روند خوگرفتنِ بچه‌روباه به زندگی در حیات وحش قرار می‌گیرد. پَکس که در کودکی مادرش را از دست داده و مانند یک حیوان اهلی بزرگ شده است، زندگی در محیط جدید برایش دشوار است. جدایی از پیتر، به پَکس فرصتی می‌دهد که به محیط جدید و دوستان تازه‌اش عادت کند. در طول داستان برای پیتر نیز اتفاق‌های می‌افتد و با شخصیت‌هایی روبه‌رو می‌شود که همه‌ی آن‌چه پشت سر می‌گذارد نهایتا به درکی عمیق از زندگی و بلوغ فکری او منجر می‌شود.

کتاب « روباهی به نام پکس » داستانی غم‌انگیز و به شدت تاثیرگذار است. داستان با صحنه‌ی تلخ جدایی پیتر و پَکس شروع می‌شود.

کتاب « روباهی به نام پکس » داستانی است درباره‌ی مفاهیم عمیقی مثل دوستی انسان و حیوان، پیوند انسان با طبیعت، جنگ و مشکلات ناشی از آن و نهایتا حق آزادی برای همه‌ی موجودات. داستانی که از عشق عمیق و صادقانه‌ی نوجوانِ قهرمان داستان می‌گوید، از وفاداری، غم و اندوه انسانی.

درباره‌ی نویسنده‌ی کتاب « روباهی به نام پکس »:

سارا پِنی پِکر (زاده‌ی نهم دسامبر ۱۹۵۱ در ماساچوست)، نویسنده‌ی آمریکایی ادبیات کودکان است. او تاکنون بیش از نوزده كتاب كودك نوشته است. خانم پنی پکر یک فعال اجتماعی است و برای کمک به خواندن و نوشتن و گفت‌وگو درباره‌ی سوادآموزی همیشه در سفر است. او جایزه‌های زیادی را برای کتاب‌هایش دریافت کرده است. مجموعه کلمنتین از دیگر آثار اوست که با ترجمه نسرین وکیلی منتشر شده است.

گزیده‌هایی از کتاب

هیچ چیز نمی‌تواند پیتر و پکس را از هم جدا کند. هیچ چیز، حتی جنگ.

پیتر فهمید که پَکس باید از پیش آن‌ها برود. آن دو روباه، دیگر خانواده‌ی پَکس بودند. پیتر راه درازی آمده بود ... خیلی زیاد. زانو زد، دست خود را روی کمر پَکس گذاشت. پَکس بی‌قرار بود. پیتر به اطراف نگاه کرد. جنگل حالا دیگر خطرناک به نظر می‌رسید. پر از شغال و خرس، و به‌زودی آدم‌ها هم سر می‌رسیدند و جنگ را با خودشان می‌آوردند... . پیتر به روباهش نگاهی انداخت؛ پَکس می‌خواست پیش خانواده‌ی جدیدش برود. پیتر گفت: «برو. مشکلی نیست.» اما پیتر دروغ می‌گفت... برایش خیلی دردناک بود و نفسش داشت بند می‌آمد. انگار که قلبش داشت از جا کنده می‌شد. دستش را از روی کمر پَکس برداشت. می‌دانست که اگر پَکس بفهمد رفتنش برای او چقدر ناراحت‌کننده است، از آن‌جا نمی‌رود. پیتر دوباره گفت: «برو!»



مشاهده پست مشابه : کالی و مامان و بابا

تعداد صفحات : 32

اخبار وبلاگ
درباره ما
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
آرشیو
خبر نامه


معرفی وبلاگ به یک دوست


ایمیل شما :

ایمیل دوست شما :



چت باکس




captcha


پیوندهای روزانه
  • آرشیو لینک ها
آمار سایت
  • کل مطالب : 325
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 286
  • بازدید کننده امروز : 243
  • باردید دیروز : 223
  • بازدید کننده دیروز : 170
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 849
  • بازدید ماه : 3746
  • بازدید سال : 3746
  • بازدید کلی : 199840
کدهای اختصاصی