loading...
YourAds Here YourAds Here

بلاگ کتابک

بازدید : 319
27 مهر 1398 زمان : 12:1

گربه بازیگوش کتاب «بازگشت چستر!» باز هم اجازه نمی‌دهد که ملانی داستان‌اش را بنویسید. با ماژیک قرمزی که دست‌اش است همه جای کتاب می‌نویسد، داستان را تغییر می‌دهد، حتی روی جلد هم نام نویسنده و تصویرگر را خط زده که یعنی این کتاب برای ملانی وات نیست!

از ابتدای کتاب، پیش از آغاز داستان، گفت‌وگوی ملانی و چستر را می‌بینیم: «سلام من ملانی وات هستم و با کتاب جدیدی دربارهٔ چستر برگشته‌ام. اما باز هم این گربه حرف گوش نمی‌دهد.» و حرف‌های چستر را با رنگ قرمز می‌خوانیم که ملانی را به مبارزهٔ نهایی دعوت می‌کند و ملانی هم تهدید به حذف چستر: «چستر، مراقب رفتارت باش، وگرنه حذفت می‌کنم.» و چستر می‌گوید: «حرف‌های الکی پلکی!»و مبارزه میان ملانی و چستر ملانی آغار می‌شود از متنی که چستر خطاب به هواداران نوشته و ملانی به پاسخ داده که تمامی نامه‌های طرفداران را خود چستر نوشته تا تغییر تقدیم‌نامه کتاب توسط چستر و نافرمانی چستر از ملانی در داستان که از او می‌خواهد زمان داستان را به خیلی قبل‌تر ببرد، زمان‌های بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار دور و ملانی درباره چستری بنویسید که چرخ را در غارش اختراع کرده است! اما ملانی هم بیکار نمی‌نشیند و تمساحی برای خوردن گربه غارنشین می‌کشد. اما چسنر عقب‌نشینی نمی‌کند. میان داستان از یک دایناسور بزرگ و بوگندو می‌نویسد و با اره نقاشی ملانی را نصف می‌کند. ملانی سرانجام یک آزمون بازیگری برای پیدا کردن جانشین چستر می‌گذارد و یکی یکی بازیگران را به درون داستان می‌فرستد اما چستر از داستان بیرون نمی‌رود و شیطنت‌ها تا پایان کتاب و آگهی چستر برای پیدا کردن نویسنده ادامه می‌یابد!

از خواندن کتاب «بازگشت چستر!» غافل نشوید. کتاب از هیچ چیز نگذشته و کودک را درگیر همه کتاب کرده است از نام نویسنده و تصویرگر تا داخل رو و پشت جلد، شناسنامه و تا پایان کتاب. در همه جا مبارزه چستر و ملانی دنیایی متفاوت، زیبا، بامزه و هیجان‌انگیز می‌سازد. این کتاب، تفاوت میان دنیای بزرگسالان و کودکان را به خوبی بازنمایی می‌کند.

درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «بازگشت چستر!»

ملانی وات در شهر مونترال کانادا زندگی می‌کند. او نویسنده و تصویرگر چند کتاب کودک است مانند مجموعه «سنجاب ترسو»، «آگوستین»، «لئون آفتاب پرست».

چستر نویسنده و تصویرگر واقعی و ستاره بهترین کتاب‌های کودکان است که تا حالا خلق شده‌اند. طرفدارها در سراسر دنیا با این نظر موافق هستند که او مغز متفکری است که پشت ملانی وات قرار دارد و همه اعتبار این کار با باارزش است. نخستین جلد از این مجموعه «چستر!» نام دارد.

ابرها و ساعت‌ها: درباره بی‌اختیاری ادرار و مدفوع
بازدید : 245
24 مهر 1398 زمان : 11:36

کتاب «درخت دختر» داستان دلنشین رابطهٔ دختری کوچک به نام افرا، درختش و خواهر کوچک تازه واردش است.

دخترک کوچک که به دنیا می‌آید خانواده‌اش به یاد او یک درخت افرا می‌کارند و نامش را هم افرا می‌گذارند. هر دو افرا پا به پای هم قد می‌کشند و به نوعی دوست هم هستند. افرا درختش را دوست دارد و از آن مراقبت می‌کند، برایش آواز می‌خواند، در سرما کت تنش می‌کند و درخت در باد برایش می‌رقصد. تا این‌که یک روز درختی تازه در کنار درخت افرا سر و کله‌اش پیدا می‌شود. یک درخت بید، و همان روز، افرا می‌فهمد خواهر کوچکش بید به دنیا آمده است. افرا مراقب خواهرش است و وقت‌هایی که حوصله‌اش سر می‌رود و گریه می‌کند او را زیر سایه درختش می‌برد. جایی که برای هردویشان جا هست و درخت برایشان می‌رقصد و بید آرام می‌شود.

درباره نویسنده کتاب «درخت دختر»

«لوری نیکُلز» تصویرگری را از دوران مدرسه آغاز کرده است. نیکلز نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان است و تاکنون جوایز متعددی را از آن خود کرده است.

پس از موفقیت کتاب «درخت دختر» که در زبان اصلی به نام «افرا Maple» منتشر شده است، نیکلز داستان‌های دیگری از این دو خواهر را نیز منتشر کرده است. کتاب‌های «من و خواهرم با هم» و «من و خواهرم دور از هم» از دیگر کتاب‌های این مجموعه است که انتشارات پرتقال منتشر کرده است.

کاربردها و فعالیت ها

۱. گفتگو کنید.

پس از بلندخوانی کتاب با سوالاتی مانند زیر ۱ گفتگو شکل دهید.

افرا چرا درختش را دوست داشت؟

درخت افرا هم دخترک را دوست داشت؟ از کجا فهمیدید؟

افرا و درخت هر ۲ رشد می‌کردند. ۱ قد کدامشان بلندتر بود؟ بعد کدامشان قدش بلندتر شد؟ فکر می‌کنید چرا این طور است؟ همه‌ی گیاهان قدشان از ما بلندتر است؟ تابه‌حال گیاهی دیده‌اید که قدش از ما کوتاه‌تر باشد؟

آیا تابه‌حال درخت کاشته‌اید؟ چه درختی؟ در چه زمانی یا به چه مناسبتی؟

آیا شما هم مثل افرا و بید درختی که در تولدتان کاشته شده باشد دارید؟

افرا چه کارهایی برای نگهداری از خواهر کوچکش می‌کرد؟ چه کاری از همه بیشتر خواهرش را آرام می‌کرد؟

درخت افرا در طول سال چه تغییراتی می‌کرد؟ هر تصویر را نشان دهید و از کودکان بخواهید نام فصل را بگویند.

درخت‌ها در فصل زمستان چه اتفاقی برایشان می‌افتد؟

۲. آلبوم فصل‌ها

افرا گذر فصل‌ها و تاثیر آن‌ها بر گیاهان را با مشاهده‌ی مداوم درختش می‌آموزد. همراه کودکان آلبومی از فصل‌ها و تغییراتی که درختان می‌کنند بسازید. می‌توانید درختان همیشه سبز و خزان‌کننده را نیز با هم مقایسه کنید.

۳. درخت بکارید.

همراه کودکان درخت بکارید. از کودکان بخواهید برای درختانشان نام انتخاب کنند و ۱ شناسنامه درست کنند. اگر کودکان خواهر یا برادر تازه متولد دارند، همراهشان به یاد فرزند جدید درخت بکارید.

۴. قد کی بلندتره؟

به یک حیاط پر گیاه یا یک پارک یا یک فضای طبیعی بروید و بازی اندازه‌گیری قد راه بیندازید. از کودکان بخواهید گیاهانی که قدشان از آن‌ها بلندتر یا کوتاه‌تر است را پیدا کنند.

معلم من یک هیولاست!
بازدید : 473
23 مهر 1398 زمان : 11:26

کمتر کسی پیدا می‌شود که از نام کتاب «معلم من یک هیولاست!» تعجب کند. دانش‌آموزانی در همه جای دنیا پیدا می‌شوند که معلم‌شان را دوست نداشته باشند و او را خیلی ترسناک ببینند مانند بابی در این کتاب!

اگر تصویرهای کتاب هم همین را به خواننده نشان دهد پس باید باور کنیم که بزرگ‌ترین مشکل بابی در مدرسه خانم کربی است. بابی او را چندین برابر خودش می‌بیند با موهایی فر که بیشتر شبیه یال اسب است در تصویر، صورتی سبز، با چشم‌هایی ترسناک و دهانی بزرگ با دندان‌هایی تیز و سوراخ‌های بینی‌اش نیم صورت‌اش را پوشانده. خانم کربی پا به زمین می‌کوبد و می‌غرد. با این توصیف‌ها بابی باید هم از او بترسد! اما یک روز تعطیل چیز وحشتناکی بابی را غافل‌گیر می‌کند. او در پارک خانم کربی را می‌بیند. او نه می‌تواند فرار کند و نه قایم شود. پس می‌نشیند کنار معلم‌اش و آن دو با هم حرف می‌زنند. باد که می‌آید و کلاه خانم کربی را می‌برد، این بابی است که کلاهی را نجات می‌دهد که یادگار مادربزرگ خانم کربی است و بابی می‌شود قهرمان خانم کربی! آن دو دربارهٔ اردک‌ها حرف می‌زنند و کواک کواک می‌کنند. با هم به جای محبوب بابی بالای تپه می‌روند و خانم کربی یک موشک درست می‌کند و به بابی می‌دهد. اتفاق شگفت‌انگیزی که در کتاب می‌افتد، تغییر چهرهٔ خانم کربی در تصویرهاست. کم کم می‌بینیم که خانم کربی یک زن معمولی و حتی زیباست! از رنگ پوست‌اش تا سوراخ‌های بینی و دندان‌ها و موها، همه کم کم در تصویرها تغییر می‌کنند. زمانی که بابی از معلم‌اش خداحافظی می‌کند، ما چهرهٔ اصلی خانم کربی را می‌بینیم. اما این پایان ماجرا نیست! خانم کربی باز غرش می‌کند اما این بار به جای خرسه! و آفرین می‌گوید برای نمرهٔ بابی اما هنگامی که کسی موشک می‌اندازد بین کلاس، دوباره صورت‌اش سبز می‌شود!

کتاب «معلم من یک هیولاست!» داستانی ساده اما شگفت‌انگیز را با همراهی تصویرها و قدم به قدم از زاویه چشم کودک کتاب روایت می‌کند. ما از نگاه او به خانم کربی می‌نگریم و ترس‌ها و دوست‌داشتن‌های‌اش را می‌بینیم. چند خانم کربی در زندگی‌مان می‌شناسیم و آن‌ها را ترسناک می‌بینیم اما این ترس از نگاه ماست نه برای ظاهر و باطن واقعی آن‌ها؟

درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «معلم من یک هیولاست!»

پیتر براون، نویسنده و تصویرگر کتاب، در آمریکا به دنیا آمده و در کالج طراحی آرت‌سنتر در کالیفرنیا نقاشی خوانده است. در سال ۲۰۰۳ اولین کتاب‌اش را تصویرگری کرده، پرواز دودو. از او کتاب‌های «آقای ببر وحشی می‌شود»، «باغچه پسرک»، «باغ بی‌انتها»؛ «تو دوست من هستی» و «ربات جنگلی» به فارسی ترجمه شده است.

گفتگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها
بازدید : 299
21 مهر 1398 زمان : 11:16

تیلیِ کتاب «تیلی و تانک» فیل کوچولویی است که در یک گردش صبحگاهی در جنگل چیز عجیب و غریبی می‌بیند که مانند خودش خرطوم و دم دارد اما رنگ‌اش سبز است.

او یک فیل نیست، یک تانک است. تانک هم تیلی را می‌بیند که مانند خودش بدنه و برجک دارد اما رنگ‌اش آبی است و گمان می‌کند تانک دشمن است و آژیر خطرش را به صدا درمی‌آورد. اما تیلی می‌رود نزدیک و همه جای این تانک را می‌بیند و به او سلام می‌کند اما پاسخ تانک بوووووم است، شلیک! تیلی فرار می‌کند اما برمی‌گردد و باز تانک او را می‌ترساند. این‌بار تیلی با یک گل پیش تانک می‌رود و تانک گمان می‌کند گل یک اسلحه است و باز صدای بوم! تیلی فرار می‌کند و گل جا می‌ماند و تانک جلو می‌رود و آن را می‌بیند و می‌فهمد او دشمن نیست بلکه یک دوست است. اینبار تانک با یک دسته گل پیش تیلی می‌رود. حالا از ته دل تانک صدایی شاد به گوش می‌رسد مانند صدای قلب تیلی تاپ... تاپ... تاپ... قلب آن دو برای هم می‌زند.

دیگری برای ما ناشناخته است و کتاب «تیلی و تانک» این مواجهه با دیگری را به خوبی بازنمایی می‌کند. کودکان باید خودشان و اطرافشان را به خوبی بشناسند و درک کنند و درک دیگری آنها را در شناخت خودشان هم یاری می‌دهد. مفهوم دوست و دشمن هم یکی از نکاتی است که این کتاب به زیبایی آن را نشان داده است در کنار خطر جنگ. دشمن برایمان کسی است که او را نمی‌شناسیم و دوست کسی است که دل‌مان برای‌اش تاپ تاپ می‌زند.

درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «تیلی و تانک»

جی فلک مهندسی کامپیوتر خوانده و از طرح‌هایی که برای چاپ روی تیشرت‌هایی یک شرکت تبلیغاتی فرستاد وارد دنیای حرفه‌ای تصویرگری و گرافیک شد. او تصویرهای‌اش را از خاطره‌های کودکی خود الهام می‌گیرد. «تیلی و تانک» اولین کتابی است که او خود نویسندگی و تصویرگری‌اش را انجام داده است.

این پی‌پی مال کیه؟
بازدید : 376
19 مهر 1398 زمان : 11:6

کتاب «ما توی کتابیم» از مجموعه داستان‌های فیلی و فیگی است که این بار خواننده را با یک موقعیت بسیار شگرف و هیجان‌انگیز روبه‌رو می‌کند.

کتاب «ما توی کتابیم» با جمله‌ای از فیگی شروع می‌شود: «دم شما گرم!» جمله‌ای که خواننده نمی‌داند خطاب به چه کسی گفته شده است و علامت تعجب بالای سر فیلی هم کمکی به فهم او نمی‌کند. کافی است کتاب را ورق بزنیم تا متوجه بشویم فیلی و فیگی هم به اندازه ما متعجب و سردرگم هستند. فیلی به فیگی می‌گوید که فکر می‌کند یک نفر دارد به آن‌ها نگاه می‌کند. فیگی از جا بلند می‌شود تا اطراف را خوب نگاه کند و ببیند اوضاع از چه قرار است. این جستجو در تصویر هم به خوبی و روشنی نشان داده شده است. فیگی که تا به حال کنار فیلی نشسته و از او کوچک‌تر به نظر می‌رسید، حالا جلوتر آمده و از فیلی بزرگ‌تر دیده می‌شود، جوری که انگار به مخاطب نزدیک‌تر شده است. فیگی حرف فیلی را تایید می‌کند: «یک نفر دارد به ما نگاه می‌کند.» با این کشف فیگی، تصویرشان نزدیک‌تر می‌آید و کاملا روبه‌روی مخاطب قرار می‌گیرد. فیگی دیگر شک ندارد که در کتاب هستند و یک خواننده مشغول خواندن آن‌هاست. فیلی اما هنوز نمی‌تواند باور کند، از فیگی فاصله می‌گیرد و پشتش را به او می‌کند: «چه جوری دارد ما را می‌خواند؟» فیگی که این رابطه را باور دارد، همچنان در تصویر رو به خواننده و به او نزدیک‌تر است و می‌گوید: کلمات توی ابرهای بالای سرمان را می‌خواند. فیلی با توضیحات فیگی می‌پذیرد که در کتاب است. فریاد خوشحالی سر می‌دهد و تصویرش بار دیگر رو به خواننده برمی‌گردد. گویا تصویرگر قصد داشته با نشان دادن اوج خوشحالی فیلی رابطه‌اش را با مخاطبانش پررنگ‌تر کند.

فیگی اما به این رابطه محدود بسنده نمی‌کند، تصمیم می‌گیرد هم خواننده‌اش را به بازی بگیرد و هم هیجان فیلی را چند برابر کند و می‌گوید می‌تواند کاری کند که خواننده یک چیزی بگوید به شرط آن که ادامه کتاب را با صدای بلند بخواند. خوشحالی و ذوق فیلی و شیطنت فیگی را کاملا در تصویر می‌توانیم ببینیم. فیگی می‌گوید: «آناناس» و خواننده هم طبق قولی که احتمالا داده بود، می‌خواند: «آناناس» فیلی و فیگی از این که توانسته‌اند با خواننده ارتباط برقرار کنند خیلی خوشحال می‌شوند. فیگی از فیلی می‌خواهد قبل از تمام شدن کتاب او هم یک بار این کار را تکرار کند. فیلی از تصور به پایان رسیدن کتاب خیلی غمگین می‌شود و اعتراض می‌کند که دلش نمی‌خواهد کتاب این قدر زود تمام شود و او باید فرصت داشته باشد چند بار دیگر بگوید «آناناس». در تصویر فیلی را می‌بینیم که پشتش را به خواننده و احتمالا نویسنده کرده و فریاد می‌زند: «کلی حرف دارم، حرف‌های بامزه، باز هم می‌خواهم بگویم آناناس»

فیگی اما جای قهر کردن یک راه حل تازه می‌یابد. آن‌ها خیلی مودب روبه روی خواننده‌اشان می‌ایستند و از او می‌خواهند آن‌ها را دوباره بخواند.

خواننده اگر دلش نیاید حرف فیلی و فیگی را نشنیده بگیرد و برگردد به آغاز کتاب، تازه معنای جمله اول فیگی را می‌فهمد: «دم شما گرم» گویی فیلی و فیگی شک نداشتند که دوباره خوانده خواهند شد.

کتاب «ما توی کتابیم» داستانی بسیار ساده و در عین حال تأثیرگذار و تفکر برانگیز است که با کلمات و جملات خیلی ساده و خلاصه نوشته شده است و تصویرها هم در عین سادگی در تکمیل معنای داستان بسیار راهگشا هستند.

کتاب «ما توی کتابیم» ظاهرا برای کودکان نوشته شده است؛ اما در عین حال داستانی است که به نحوی داستان ما آدم بزرگ‌ها هم هست. این که کتاب زندگی همه ما ورق‌های محدودی دارد و معلوم نیست زمانی که به آخرین صفحه آن می‌رسیم تا چه حد موفق شده باشیم کارهایی را که دوست داشتیم انجام بدهیم و این که همیشه کسی هست که دارد ما را نگاه می‌کند و داستان‌مان را می‌خواند.

کتاب «ما توی کتابیم» برنده دو جایزه و نامزده دریافت دو جایزه بوده و مناسب بچه‌های چهار سال به بالاست. از دیگر کتاب‌های این مجموعه می‌توان به کتاب‌های «ماشین سواری»، «روی سرت پرنده نشسته»، «ما حرف نداریم»، «خوشحال شدی؟»، «غافلگیربازی» و «من قورباغه‌ام تو چی؟» نام برد.

سردترین روز در باغ وحش
بازدید : 337
15 مهر 1398 زمان : 10:39

کتاب «جک و نگرانی گنده‌بک» داستان پسری به نام جک است که عاشق ترومپت نواختن است و حالا بعد از چند هفته انتظار قرار است در نخستین کنسرتش بنوازد اما نگران است که اگر در نواختن اشتباه کند مادرش دیگر دوستش نداشته باشد.

نگرانی جک هر لحظه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و مدام تعقیبش می‌کند. حالا او با نگرانی‌اش چه می‌کند؟! آیا او تنها کسی است که نگرانی دارد؟!

این کتاب با تصاویر بی‌نظیر خود برای کودکانی که ترس از شکست خوردن و طرد شدن از طرف خانواده و یا دوستان خود را دارند مفید و لذت‌بخش است و به آن‌ها می‌آموزد چگونه بر استرس و اضطراب خود غلبه کنند

درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «جک و نگرانی گنده‌بک»

سم زپاردی نویسنده و تصویرگر کتاب کودک مقیم انگلستان است. او از کودکی نقاشی می‌کرد و کار در کتاب‌فروشی را نیز تجربه کرده است و در حال حاضر برای کودکان می‌نویسد و تصویرگری می‌کند. «box nowehere» اولین کتاب تصویری او است. سم زپاردی از اکریلیک آبرنگ، مداد، جوهر و کولاژ برای تصویرگری استفاده می‌کند.

کاربردها و فعالیت ها

پیش از بلندخوانی، از کودک بپرسید:

چه چیزی باعث استرس او می‌شود و علت آن چیست؟

وقتی استرس دارد چه نشانه‌هایی در رفتار و ظاهرش دیده می‌شود؟

در زمان استرس صحبت کردن با چه کسی او را آرام می‌کند؟

پس از بلندخوانی، از او بپرسید:

چه چیزی باعث شد تا نگرانی جک کوچک و کوچک‌تر شود؟

سپس از او بخواهید عامل یا عواملی که باعث کاهش استرس در او می‌شود را بیابد و آن را بازگو کند.

ما اینطوری زندگی می‌کنیم!
بازدید : 331
13 مهر 1398 زمان : 10:28

کتاب «من قورباغه‌ام تو چی؟» یکی دیگر از کتاب‌های مجموعه داستان‌های فیلی و فیگی است که به همراه تصویرهای زیبا و جذاب ذهن مخاطب کودکِ خود را با یکی دیگر از مفاهیم ظاهرا ساده اما در عین حال پیچیده و مهمی آشنا می‌کند که هر انسانی از کودکی تا بزرگسالی با آن درگیر است.

کتاب «من قورباغه‌ام تو چی؟» با صدای قورقور شروع می‌شود. در صفحه بعد فیلی را می‌بینیم که روی سرش یک علامت سوال هست و می‌خواهد بفهمد صدای قورقور از کجا می‌آید. بلافاصله فیگی با یک پرش، قورقورکنان خود را به فیلی می‌رساند. تصویر با نقطه چین‌هایی جهت پرش فیگی را نشان می‌دهد. فیلی سردرگم ایستاده و فیگی همچنان قورقور کنان دورش می‌چرخد و می‌پرد. اگر خواننده نقطه‌چین‌ها را دنبال کند، متوجه ارتفاع زیاد پرش فیگی می‌شود که حتی از بالای سر فیلی هم می‌گذرد. فیگی خودش را قورباغه معرفی می‌کند. فیلی ساده‌اندیشانه دوستش را نگاه میکند و میگوید من فکر می‌کردم خوک باشی. چون شبیه خوک‌ها هستی. اما فیگی نمی‌خواهد دست از قورباغه بودن بردارد و دست به دامن تحلیلی کودکانه می‌شود که قبلا خوک بودم و از پنج دقیقه پیش قورباغه شده‌ام.

کتاب «من قورباغه‌ام تو چی؟» به همین سادگی مساله هویت و ترس از دست دادن آن را برای کودکان بیان می‌کند. فیلی یکدفعه دچار هراس میشود که نکند او هم مثل دوستش تبدیل به قورباغه شود و مجبور شود صبح تا شب این ور و آن ور بپرد و مگس شکار کند؟ تصویر به زیبایی درماندگی و ترس فیلی و در عین حال شیطنت و بازیگوشی فیگی را نشان می‌دهد. وقتی فیلی از ترس به گریه می‌افتد، فیگی اعتراف می‌کند که همه کارهایش ادا بوده و از او هم می‌خواهد ادا در بیاورد و در جواب فیلی که نمی‌داند ادا یعنی چه می‌گوید: «یعنی کارهایت شبیه یک چیزی به جز خودت باشد.» و از این‌جا به بعد، طنز داستان دوچندان می‌شود و کنایه‌ای می‌شود به زندگی آدم بزرگ‌هایی که همیشه خدا ادا در می‌آورند! با این همه فیلی باز هم حاضر نمی‌شود ادای قورباغه دربیاورد و بعد از اصرارهای فیگی تصمیم می‌گیرد ادای گاو را دربیاورد.

کتاب «من قورباغه‌ام تو چی؟» با پایانی خلافانه قصد دارد به تمام کودکان در هر سنی و حتی به آدم‌بزرگ‌ها بیاموزد که انسان باید هر کاری را مطابق با نوع شخصیت خود انجام بدهد و از تکرار بپرهیزد؛ حتی در کاری مثل ادا درآوردن هم باید خلاق بود و ادای چیزی یا کسی را درآورد که به شخصیت خود انسان نزدیک‌تر است مثل فیلی که عوض ادای قورباغه را درآوردن، تصمیم گرفت ادای گاو را دربیاورد.

کتاب «من قورباغه‌ام تو چی؟» در فهرست کتاب‌های پرفروش قرار دارد و برای کودکان چهارسال به بالا مناسب است.

با هم بزرگ شدیم درخت‌ها و من
بازدید : 288
پنجشنبه 2 آبان 1398 زمان : 10:22

دخترک کتاب «جادو» روزها و شب‌ها در انتظار بازگشت پدر جنگجوی‌اش است. پدر برای مبارزه با غولی رفته که با چشم‌های‌اش همه را سنگ می‌کند.

روزها دخترک کتاب «جادو» کنار پنجره می‌نشیند و به دریا نگاه می‌کند و قایقی نمی‌بیند که پدرش را بازگرداند. شب‌ها در آینه می‌نگرد و با خودش فکر می‌کند غول اگر در آینه نگاه کند چه خواهد شد؟ آخرین شمع خانه هم که می‌سوزد و تاریکی همه جا را می‌گیرد، دخترک ناامید از آمدن پدر، از خانه بیرون می‌رود با شمع و یک چاقو تا پدرش را بیاید. از میان آب تیره دریا شناکنان پیش می‌رود و به سرزمینی ناشناخته می‌رسد. از میان باریکه‌ای در جنگل راه‌اش را تا خانه چترسازی پیر ادامه می‌دهد و با چترساز از غول و پدرش می‌گوید. هدیه چترساز برای مبارزه، چتری به دخترک است. شناختن سرزمینی که غول در آن است، برای دخترک سخت نیست. نشانه‌ها به او می‌گویند که غول آن‌جاست، هیچ صدایی نمی‌آید، همه رنگ پریده و بی‌صدا هستند. روی زمین گلی نروییده و صدای پرنده‌ای به گوش نمی‌رسد. لرزش زمین زیر پای دخترک، از آمدن غول خبر می‌دهد. دخترک به زیر چتر پناه می‌برد. غول که به بالای سرش می‌رسد، دختر از زیر چتر به او می‌گوید که خجالتی است و برای دیدن‌اش باید از سوراخ سقف نگاه‌اش کند. این‌بار نوبت غول است که سنگ شود. غول از درون سوراخی که دخترک با چاقو در سقف چتر درسته کرده، به آینه نگاه می‌کند و جادو به خودش برمی‌گردد. غول که سنگ می‌شود، همه سنگ‌ها جان می‌گیرند، زندگی باز می‌گرد، پدر دخترک و آرامش.

در کتاب‌های تصویری خوب که نویسنده و تصویرگر یک نفر هستند، واژه‌ها تصویرها می‌شوند و تصویرها واژه‌ها. از روی جلد کتاب «جادو» تصویر پر از واژه است برای خواندن و هم‌زمان دیدن. از چتری که دخترک در دست دارد و به سمتی گرفته که خواننده نمی‌داند کجاست تا چهره او که نشان ترس ندارد. جنگجوی کتاب اوست! خانه او در جزیره‌ای است که انگار جز او و پدرش کسی در آن نیست. پدر هم که می‌رود، او تنها می‌شود در خانه و جزیره. نمایی دور از جزیره در تصویر می‌بینیم و بعد سفر او از جزیره به درون دریا و جست‌وجوی پدر و مبارزه با غول. خط‌ها در تصویر بیش از نشانه‌های دیگر، ما را همراه می‌کنند با دخترک. خط‌ها نور را نشان می‌دهند، تاریکی و حرکت.

«جادو» به زیبایی جادوی هماهنگی میان واژه و تصویر را در یک کتاب تصویری نشان می‌دهد. «جادو» کتابی است درباره تنهایی، جست‌وجو، امید، شجاعت و چاره‌جویی. آن‌چه کودکان در رویارویی با زندگی به آن نیاز دارند.

توسعه پایدار و زندگی پایدار: جوامع سبز (مجموعه کتاب انرژی برای آینده)
بازدید : 411
10 مهر 1398 زمان : 15:14

در کتاب «پرنده‌ی مجروح (آموزش به روش مونته‌سوری)» با داستانی دلنشین از مواجه شدن دو خواهر با یک پرندهٔ زخمی و تلاش آن‌ها برای مراقبت از آن روبرو هستیم.

لیو و امی خواهر هستند. یک روز صبح کنار پنجره نشسته بودند و نقاشی می‌کشیدند که ناگهان پرنده‌ای به شیشهٔ پنجره می‌خورد و می‌افتد. آن‌ها با راهنمایی مادرشان از پرنده مراقبت می‌کنند تا به هوش می‌آید و معلوم می‌شود نمرده است. آن‌ها برای این‌که دیگر پرنده‌ای با شیشهٔ پنجره برخورد نکند، نوارهای رنگی درست می‌کنند و به پنجره آویزان می‌کنند.

پرنده‌ای که به پنجره برخورد می‌کند نوعی چرخ ریسک بوده است و در انتهای کتاب توضیحات بیشتری دربارهٔ چرخ ریسک‌ها آمده است.

«او هرمان» عکاسی است که تخصص خود را در زمینهٔ مونته‌سوری گرفته است. او مدیر مجموعه‌ای است که به ترویج مونته‌سوری می‌پردازد. هرمان بیش از ۲۰ کتاب در زمینهٔ روش آموزشی مونته‌سوری دارد، از جمله داستان‌های کوتاهی مانند «پرندهٔ مجروح» که با الهام از این شیوهٔ آموزشی نوشته است.

کتاب «پرنده‌ مجروح (آموزش به روش مونته‌سوری)» یکی از داستان‌های کوتاه مجموعهٔ «آموزش به روش مونته‌سوری» است. کتای «گردش در طبیعت» یکی دیگر از داستان‌های کوتاه این مجموعه است.

کتاب «پرنده‌ مجروح (آموزش به روش مونته‌سوری)» برای بلندخوانی مناسب است.

کاربردها و فعالیت ها

۱. گفتگو کنید.

پس از بلندخوانی کتاب با سوالاتی مانند زیر یک گفتگو شکل دهید.

چرا مامان به لیو و امی گفت که چرخ ریسک اهلی نیست؟ تفاوت جانوران اهلی با حیات‌وحش چیست؟

چرا مامان به لیو و امی گفت که بهتر است به پرنده دست نزنند؟

پرنده چرا بیهوش شده بود؟ لیو و اما برای این‌که دیگر چنین اتفاقی برای پرنده‌ای نیفتد چه راه حلی پیدا کردند؟ شما چه پیشنهادی دارید؟

چه پرنده‌هایی در محل زندگی شما وجود دارد؟ نام چند عدد از آن‌ها را بلد هستید؟

آیا شما تابه‌حال یک پرندهٔ زخمی پیدا کرده‌اید؟ چه کاری برایش کردید؟

اگر یک روز یک پرندهٔ زخمی ببینید، چه کاری برایش می‌کنید؟

۲. آلبوم پرندگان

همراه کودکان دربارهٔ پرندگانی که در شهر یا روستای محل سکونتتان یافت می‌شود پژوهش کنید. سپس آلبومی با تصویر و نام هر پرنده درست کنید. با کمک آلبوم سعی کنید پرندگانی که می‌بینید را شناسایی کنید.

۳. به پرنده‌نگری بروید.

اگر در تهران هستید به پارک شهر بروید و به کمک کارشناسان ایستگاه پرنده‌نگری با پرندگان تهران بیشتر آشنا شوید. اگر در شهرها و روستاهای دیگر هستید سراغ ادارهٔ حفاظت محیط‌زیست منطقهٔ خود بروید و از کارشناسان و محیط‌بانان بخواهید برایتان یک برنامهٔ پرنده‌نگری ترتیب دهند. از حضور راهنمایان کارشناس پرنده‌نگری نیز می‌توانید استفاده کنید.

زنان در علم: ۵۰ پیشگام جسور که دنیا را تغییر دادند
بازدید : 529
8 مهر 1398 زمان : 15:1

یک روز شاد برای بازی! خورشید که در کتاب «خورشید خانوم آفتاب کن!» چهره به آسمان می‌آورد، بازی بچه‌ها هم شروع می‌شود: «ما بچه‌های گرگ‌ایم/ از سرمایی بمردیم» گرگ‌ام به هوا، اولین بازی است که با تقلید از بازی آسمان آغاز می‌شود: «ابرها رو تو جواب کن» بازی نور و تاریکی.

نور آفتاب سیاهی شب را دنبال کرده و از میان ابرها در آسمان تابیده است و سرمای شب جای‌اش را به گرمای روز و روشنی داده. کودکان با شعر همراه می‌شوند و به دیدن جنگل می‌روند، دست در دست هم در تصویر: «بچه آهو رو خواب کن/ اون که عزیز و نازه/ هم‌بازی‌اش اون غازه» به کوه و دشت که می‌رسند، نما بزرگ‌تر می‌شود، از کودکان فاصله می‌گیرد و چشم‌انداز وسیعی را نشان می‌دهد تا دورها، خورشید و دشت و جنگل و خانه‌ها و کوه‌ها. فضای بازی کودکان باز است و پررنگ و گرم. کودکان با طبیعت یکی می‌شوند: «ما جوجه‌ها بلبل/ آواز خون باغ گل» و با شادی می‌خوانند: «چهچه‌مون بلنده» و قایق کاغذی به آب می‌اندازند، کنار رود بازی می‌کنند و ماهی‌گیران را می‌بینند و به ماه خوش‌آمد می‌گویند: «به ماه بگو مهتاب کن» و قصه‌شان را کتاب می‌کنند: «این قصه رو کتاب کن» یک روز شاد که با طلوع خورشید و بازی‌شان آغاز می‌شود به شب و تاریکی می‌رسد با رنگ‌هایی سرد اما همچنان شاد. بازی کودکان تا شب و آمدن مهتاب ادامه دارد: «ما بچه‌های قورقور/ تو این شب و تو این نور/ آواز شاد می‌خونیم/ می‌خوایم با هم بمونیم!»

کتاب «خورشید خانوم آفتاب کن!» بازآفرینی از یک ترانه متل ایرانی است. در این بازآفرینی، روایت شکسته نیست و برخلاف اصل ترانه، روایت به پایان می‌رسد اما همچنان ساختار این بازآفرینی با ساختار متل مطابقت دارد. ترانه متل‌ها با داشتن ریتمی تند، شاد و بازی‌گونه می‌توانند کودکان را با خودشان همراه کنند و این همراهی به آن‌ها در زبان‌آموزی کمک می‌کند. تکرار در ترانه متل، ذهن کودک را به ادامه شعر مشتاق می‌کند و به ذهن‌شان نظم می‌دهد.

کتاب با تصویرهایی شاد و گرم در روز و تصویرهایی با رنگ‌هایی سرد در شب، روایت‌گر یک روز کامل از بازی کودکان است. نشانه‌های تصویری از روز و شب و حیوانات و پرندگان و طبیعت، هم ترانه را کامل می‌کنند و هم کودکان را با طبیعت همراه.

ناروال تک شاخ دریا

تعداد صفحات : 32

اخبار وبلاگ
درباره ما
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    چت باکس




    captcha


    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 325
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 12
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 65
  • بازدید کننده دیروز : 56
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 79
  • بازدید ماه : 2976
  • بازدید سال : 2976
  • بازدید کلی : 199070
  • کدهای اختصاصی