close
آخرین مطالب
  • تبلیغ شما در اینجا
  • طراحی سایت شخصی
  • طراحی سایت فروشگاهی
  • طراحی سیستم وبلاگدهی
  • سیستم سایت ساز اسلام بلاگ
  • مگا برد - پلتفرم خرید اینترنتی قطعات موبایل مگابرد
  • loading...
    YourAds Here YourAds Here

    بلاگ کتابک

    بازدید : 123
    16 مهر 1398 زمان : 10:50

    در کتاب «بدبوترین روز در باغ وحش» دفع فاضلاب در باغ‌وحش میلتون میدو آغاز یک ماجرای پیچیده و در هم دیگر است که همه را از رییس باغ وحش تا مراقبان جانوران و خود جانوران درگیر خود می‌کند.

    در کتاب «بدبوترین روز در باغ وحش» در گرم‌ترین روز سال بیرون از باغ‌وحش میلتون میدو یک اتوبوس در چاله‌ای بزرگ روی لوله‌های فاضلاب می‌افتد. لوله‌ها را می‌بندند تا کار تعمیرات پیش برود. و این آغاز دردسرهای باغ‌وحش است. با مدفوع جانوران چه باید کرد؟ نگهدارنده‌های جانوران هر کدام سعی می‌کنند به روشی از شر مدفوع جانوران خود خلاص شوند و این آغاز کلی دردسر است و بو همه‌یی باغ‌وحش را بر می‌دارد. بالاخره راهکاری به ذهن آقای پیکلِز، مدیر باغ‌وحش، می‌رسد. با کمک جانوران اتوبوس را از چاله در می‌آورد تا بشود لوله‌ها را تعمیر کرد. سیستم فاضلاب دوباره راه می‌افتد و همه نفسی راحت می‌کشند.

    درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «بدبوترین روز در باغ وحش»

    «آلن راسبریجر» روزنامه‌نگار شناخته شده‌ انگلیسی است و مدتی نیز سردبیر روزنامه‌ی گاردین بوده است. «سردترین روز در باغ‌حش» یکی از سه کتاب او برای کودکان است که داستان آن‌ها در یک باغ‌وحش می‌گذرد و اولین تجربه‌ی او در حوزه‌ی نویسندگی ادبیات کودکان است. راسبریجر در این مجموعه، باغ‌وحش که فضایی آشنا و جذاب برای کودکان است را به عنوان مکان مرکزی داستان‌هایش انتخاب کرده است و در هر داستان با زبان طنز سلسله رخدادهای پشت هم و پیچیده‌ای را که یک رخداد ساده سرآغازشان بوده است روایت می‌کند.

    «بن کورت» تصویرگر انگلیسی کتاب‌های کودکان است. تصاویر او تکمیل‌کننده‌ داستان‌های آلن راسبریجر هستند و کودک را به شخصیت‌ها نزدیک‌تر می‌کنند.

    کتاب‌های «سردترین روز باغ‌وحش» و «شلوغ‌ترین روز باغ‌وحش» کتاب‌های دیگر این مجموعه‌ سه جلدی هستند.

    واردات گندم در برابر قاچاق گندم
    بازدید : 112
    10 مهر 1398 زمان : 15:20

    کتاب «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» داستان نویسنده‌ای است که قصد دارد داستانی واقعی از حادثه‌ای هولناک بنویسد. قراردادش را هم با ناشر بسته.

    او می‌خواهد از واقعه‌ای بنویسد که در نوجوانی شاهدش بوده و پدر و مادرش را هم در آن از دست داده است. ماجرایی که البته صرفا یک واقعه شخصی نیست و با تاریخ کشور پیوند دارد: حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان.

    نویسنده به سبک و سیاق همیشگی کاغذ را جلوی رویش می‌گذارد و یک خط حلزونی روی آن می‌کشد. خطی که به او در تمرکز و یافتن جزییات دنیای داستانی‌اش کمک می‌کند. البته نویسنده خوب می‌داند قصه‌اش را باید از کجا شروع کند، شخصیت‌های اصلی و فرعی کدام‌اند، مکان داستانش کجاست و چه جزییاتی دارد و در چه ساعت و زمانی رخ داده. او خودش شاهد ماجرا بوده و چون قصد دارد داستانی واقعی بنویسد، فقط کافی‌ست به حافظه‌اش رجوع کند و آنها را روی کاغذ بیاورد: سال ۵۷ است؛ او به همراه خواهرش لیالی و دوست‌هایش زیته، ژان لویی و شملی که یک طناب بسته به پای قورباغه‌اش، در یک شب گرم نزدیک یک درخت بی‌عار پشت یک کلیسا در آبادان نشسته‌اند و فانتا می‌نوشند؛ یک کامیون ارتش هم با سربازهای خسته و تکیه داده به اسلحه‌های‌شان هم از روبروی‌شان می‌گذرد. او حتی با خودش قرار گذاشته که قصه‌اش با آواز یک خواننده عرب آغاز کند که صدایش از رادیوی یک خیاطی در سوی دیگر خیابان به گوش می‌رسد.

    همه چیز به نظر خوب پیش می‌رود تا اینکه ناگهان چیزی از نقطه کانونی خط منحنی بیرون می‌پرد. نویسنده سعی می‌کند تمرکزش را از دست ندهد و به کارش ادامه دهد. اما کمی بعد دوباره آن چیز یا چیز دیگری از توی منحنی بیرون می‌پرد. نویسنده ابتدا گمان می‌کند که آن چیز گرد حتما همان قورباغه شملی داستانش است که حالا ایستاده کنار کتاب‌های سوارشده روی هم و گاهی تکان‌های ریزی می‌خورد. اما کم کم متوجه می‌شود که او یک انسان است. یک پسر سیاه سوخته مو فرفری که لهجه جنوبی دارد، فانتا می‌نوشد و سراغ خرگوش شکلاتی‌اش را از نویسنده می‌گیرد. سیاسمبویی با اسم عجیب و غریب ادسون آرانتس دوناسیمنتو که خودش را قهرمان داستان نویسنده می‌داند؛ قهرمانی که نویسنده نه از آن خبر داشته و نه قصدی هم بر وجودش. نویسنده حالا باید سعی کند او را یک‌جوری دک کند تا بتواند برگردد سر نوشتن داستان واقعی‌اش. اما به نظر می‌رسد به این راحتی‌ها نیست و حالا دیگر عوض کردن کاغذ و کشیدن خط‌های منحنی مکرر و تمرکز روی نقطه کانونی نمی‌تواند به او کمک کند.

    «جمشید خانیان» نویسنده کتاب «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» برخلاف راوی و شخصیت اصلی رمانش که او هم یک نویسنده است، هم به تفاوت ساختاری و ذاتی واقعیت با داستان - و به بیان بهتر دنیای واقعی با دنیای داستانی- آگاهی دارد و هم «ناخودآگاه» را خوب می‌شناسد و از نقش و تاثیر پنهانی‌اش بر دنیای مقابلش که عینی و قابل لمس است آگاه است.

    در واقعیت سینمایی به آتش کشیده شده و صدها نفر بی‌گناه در آن جان داده‌اند اما حالا در داستان با قهرمانی روبرو هستیم که خواستار تغییر سرانجام ماجراست.

    در داستان راوی از همه چیز خبر دارد و جزییات داستانش را آماده کرده اما ناگهان خرگوشی از نقطهٔ کانونی خط منحنی بیرون می‌پرد که راوی هیچ نشانه‌ای از او در خودآگاهش پیدا نمی‌کند –صحنهٔ آشنای خرگوش و لانه‌اش که آلیس را به سرزمین عجایب می‌کشاند و در نمادپردازی ورود به دنیای تاریک و ناشناختهٔ ناخودآگاه در ادبیات و روانشناسی استفاده می‌شود و جمشید خانیان با استفاده از همین دو قاعده و البته قاعده سومی که احترام، پذیرش و باور هوش و درک مخاطب نوجوان است و در سایر آثارش نیز دیده می‌شود، دست به آفرینش اثری می‌زند که هم واقعیت هولناک تاریخی را بیان می‌کند و هم داستانی جذاب و خواندنی به نمایش می‌گذارد.

    درباره نویسنده کتاب «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش»

    جمشید خانیان از نویسندگان برجسته ادبیات کودکان ایران است که آثارش جایزه‌های بسیاری را از آن او کرده است. از آثار مطرح او می‌توان به کتاب‌های «طبقه هفتم غربی»، «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»، «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه کباب شده» و «گفت‌و‌گوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره‌ رنگ‌ها» اشاره کرد.

    توسعه پایدار و زندگی پایدار: جوامع سبز (مجموعه کتاب انرژی برای آینده)
    بازدید : 173
    3 مهر 1398 زمان : 12:38

    کتاب «خورشید را برایم قورت می‌دهی؟» نخستین کتاب از مجموعه داستان‌های قورتش‌بده است.

    داستان درباره دختری هشت‌ساله به نام قورتش‌بده است که می‌تواند همه‌چیز و همه‌کس را قورت بدهد، سپس چیزی را که قورت داده است روی کاغذ بالا می‌آورد و آن چیز به یک عکس‌برگردان تبدیل می‌شود. پدر قورتش‌بده، پروفسور، مجموعه‌ای از عکس‌برگردانِ چیزهایی که دخترش قورت داده درست کرده است. مجموعه‌ای که پروفسور به آن خیلی دلبسته است و برای بیشتر شدن آن همیشه در حال نقشه کشیدن است... .

    در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «از چی بدت می‌آید؟ قورتش‌بده می‌تواند همه‌چیز را برایت قورت بدهد، هر اندازه هم که بزرگ باشد، هر چه‌قدر هم که دور باشد. او همه‌چیز را می‌گیرد بین دو انگشتش و قورتش می‌دهد و عکس‌برگردانش می‌کند. یک روز دختری از قورتش‌بده خواست خورشید را برایش قورت بدهد. آیا قورتش‌بده می‌تواند خورشید را هم قورت بدهد؟ چه بلایی سرِ شهر و سرِ خورشید و سرِ خودِ قورتش‌بده می‌آید؟»

    داستان «خورشید را برایم قورت می‌دهی؟» کودک را با موضوع انتخاب در زندگی مواجه می‌کند. نویسنده در این کتاب شخصیت اصلی داستان، قورتش‌بده، را در موقعیتی قرار می‌دهد که او باید دست به انتخاب بزند. قورتش‌بده که آرزویش شاد کردن مردم بود اکنون نگران است که مبادا اسیر نقشه‌های شوم پروفسور شود. انتخابی که به نابودی جهان خواهد انجامید.

    «برویم مامانم را پیدا کنیم!» و «یک قورتش‌بده غول پیکر!» جلدهای دیگر این مجموعه هستند.

    درباره نویسنده کتاب «خورشید را برایم قورت می‌دهی؟»

    عادله خلیفی نویسنده، ترویجگر و کارشناس ادبیات کودک در سال۱۳۶۲ در شهر قم به دنیا آمده است. او دانش‌آموخته رشته ادبیات از دانشگاه شیراز است. عادله خلیفی تاکنون کتاب‌های زیادی نوشته است و کتاب‌های زیادی نیز در دست انتشار دارد. «این ردپای عجیب»، «قولولی» و «وقتی خالخالی و راه راه زبان‌شان به هم گره خورد» از جمله کتاب‌های اوست. عادله خلیفی بین سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ مربی‌ادبی، مربی فرهنگی و کارشناس ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. او هم‌چنین در همایش‌های داخلی و کنفرانس‌های خارجی شرکت و جوایز زیادی کسب کرده است.

    درباره تصویرگر کتاب «خورشید را برایم قورت می‌دهی؟»

    محمد باباکوهی اشرفی تصویرگر و انیماتور در سال ۱۳۷۴ در بهشهر متولد شد. او دانش‌آموخته رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و تاکنون مجموعه سه جلدی «قورتش‌بده» و کتاب «غولماز»را تصویرگری کرده است. محمد باباکوهی برنده جایزه تصویرگری از جشنواره پاندای طلایی چین است. او هم‌چنین با مجله‌های «دوست» و «همشهری بچه‌ها» همکاری می‌کند.

    گزیده‌هایی از کتاب

    یک شهر بود.

    همه‌چیز سرجایش بود.

    اما از یک روز به بعد...

    شهر کم‌کم عوض شد. پروفسور همان‌طور که انگشتش را توی فرورفتگی چانه‌اش بالا می‌برد و زانو زده بود روی نقشه‌ها گفت: «چی شده؟» قورتش‌بده گفت:«دلم درد می‌کند.»

    پروفسور سرش را بلند کرد و با خنده گفت: «رودل کرده‌ای!» و ابروهایش بالا رفتند: «با آن چیزهایی که تو قورتشان دادی، معلوم است الان باید حالت بد باشد.»

    کاربردها و فعالیت ها

    الف) گفت‌وگو در درباره مفهوم قدرت

    با کودکان درباره مفهوم قدرت گفت‌وگو کنید.

    از آن‌ها بپرسید که به نظرشان چه چیزهایی در زندگی انسان را قدرت‌مند می‌کند و این‌که دوست دارند از چه راهی قدرت‌مند شوند و چرا؟

    با کودکان درباره تفاوت نگاه قورتش‌بده و پرفسور گفت‌وگو کنید.

    از کودکان بپرسید اگر به‌جای قورتش‌بده بودند توانایی خود را چگونه به‌کار می‌گرفتند؟

    ب ) گفت‌وگو در درباره مجموعه (کلکسیون)

    از کودکان بپرسید آیا تابحال مجموعه‌ای از چیزهایی که به آن‌ها علاقه‌مندند داشته‌اند؟

    از کودکان بخواهید به آن‌چه در طبیعت می‌بینند بادقت بنگرند و مجموعه‌ای از سنگ، برگ درختان و ... جمع‌آوری کنند.

    گردش در طبیعت (آموزش به روش مونته‌سورری)
    بازدید : 189
    2 مهر 1398 زمان : 12:33

    در کتاب «یک قورتش‌بده غول‌پیکر!» قورتش‌بده هیولا می‌شود آن هم با باد کردن خودش! قورتش‌بده دل‌اش نمی‌خواهد کسی به کسی زور بگوید و از پسرهایی عصبانی می‌شود که گربه‌ای را آزار می‌دهند.

    پس انگشت می‌گذارد توی دهان‌اش... ای وای! خیال قورتش‌بده از بزرگ شدن واقعی می‌شود. آن هم واقعیتی ترسناک! در این خیال‌بافی‌های او کار دست‌اش می‌دهد و قورتش‌بده حالا یک قدرت دیگر او دارد. او خودش را باد می‌کند و از بلندترین ساختمان خیابان هم بلندتر می‌شود. این پایان ماجرا نیست، وقتی انگشت‌اش را به سرعت از دهان‌اش در می‌آورد، بادی از دهان‌اش خارج می‌شود همه چیز را در خیابان خراب می‌کند. حالا قورتش‌بده شده یک هیولای خرابکار! اما اگر پروفسور بفهمد چی؟ همه چیز به این‌جا ختم نمی‌شود. سروکله رویای پدربزرگ مرده پروفسور پیدا می‌شود و موجودی به‌نام پچ پچ‌خور! یک قورتش‌بده خرابکار، یک رویای خرابکار که می‌خواهد لشکری از آدم‌هایی درست کند که در رویا فرورفته‌اند و یک داستان پر از خرابکاری! پایان چه می‌شود؟ قورتش‌بده این‌بار چه‌طور می‌تواند همه چیز را حل کند؟

    مجموعه «قورتش‌بده» از حل مسئله می‌گوید و این دختر هشت ساله گاهی به تنهایی و گاهی با یاری از دیگران برای مسئله‌ها راه‌حل پیدا می‌کند. هرچه هم خرابکاری‌ها بزرگ باشند، قورتش‌بده توان حل آن‌ها را دارد.

    «قورتش‌بده» از کودکانی می‌گوید که گرفتار جدایی والدین شده‌اند و حتی این پدر یا مادر هم، حواس‌شان به آن‌ها نیست. این کودکان باید توان غلبه بر حل مشکلات را به دست آورند بدون اندوه نبود یکی از والدین. این مجموعه دختری هشت ساله و قوی را به تصویر می‌کشد که می‌تواند خوب فکر و خوب زندگی کند.

    همه ما نیروهایی منحصر به فرد داریم، همه کودکان. اگر بدانیم با آن چه کنیم، همه از وجود چنین نیروهایی درون‌مان شگفت‌زده خواهیم شد. شگفتی‌های قورتش‌بده تا زمانی برای‌مان غریب است که منطق جهان واقعی را باور داریم و از تخیل دور شده‌ایم و قورتش‌بده این را به ما یادآوری می‌کند، همه چیز آن‌چه می‌بینیم نیست! گاهی جهان درون‌مان بزرگ‌تر است از جهان بیرون.

    مجموعه سه جلدی «قورتش‌بده» رمان تصویری، گرافیک ناول، است. همان اندازه که واژه‌ها مهم هستند، تصویرها هم داستان را پیش می‌برند. گاهی واژه تصویر شده و گاهی تصویر، واژه. نیروی هر دو به کمک هم آمده و دنیایی ساخته که در ادبیات کودکان ایران تازگی دارد.

    «خورشید را برایم قورت می‌دهی؟» و «برویم مامانم را پیدا کنیم!» جلدهای دیگر این مجموعه هستند.

    خورشید را برایم قورت می‌دهی؟ (قورتش بده)
    بازدید : 122
    1 مهر 1398 زمان : 11:38

    کتاب «باجه عوارض شهر خیالی» داستانی خیالی برخاسته از مسائل امروز، ناب و مجذوب‌کننده است.

    این اثر بیان‌کننده خلاقیت زبان، شور درونی، پاکی اندیشه و انسان دوستی نویسنده‌ای است که سطرهای دقیق و ظریف آن قلب هر خواننده در هر سن و سالی را از شادی لبریز می‌کند.

    داستان کتاب «باجه عوارض شهر خیالی» با پسری به نام میلو آغاز می‌شود که از همه چیز در زندگی خسته و کسل است. یک روز یک باجه عوارض به شکلی اسرار امیز در اتاقش ظاهر می‌شود. باجه شباهت زیادی به باجه‌های عوارض که در سفرهای خانوادگی در جاده‌ها دیده است دارد. میلو با بی‌حوصلگی از آن عبور می‌کند و با پریدن به سرزمینی می‌رسد به نام نتیجه‌گیری‌ها. در آن سوی باجه عوارض همه چیز متفاوت ات. او با ماشین کوچکی در جاده‌ای که تا افق ادامه دارد پیش می‌رود تا به لغتستان می‌رسد.

    سگ نگهبانی به نام تاک ارزش زمان را به او می‌آموزد و از فیلسوفان و شاعران قدیمی مثال می‌آورد و او را تا قلمرو شاه لغتستان به نام ازز که بر جهان حروف و کلمات حکومت می‌کند همراهی می‌کند. میلو و تاک همراه با مشاوران پادشاه وارد بازار هیجان‌انگیز لغات می‌شوند. از این پیاده‌رو به آن پیاده‌رو می‌روند و مجموعه‌های حیرت‌انگیز و عجیب کلماتِ فروشی را تماشا می‌کنند. میلو تا آن موقع توجهی به کلمات نداشته است اما این کلمات به قدری زیبا و جذاب به نظر می‌آیند که هوس می‌کند مقداری از آن‌ها را بخرد. اما به جز سکه‌ای که باید موقع برگشتن به باجه عوارض بدهد پولی ندارد.

    در ادامه میلو و تاک طی ماجراهایی در بازار توسط یک مامور پلیس به حبس شش میلیون ساله محکوم و به سیاه چال برده می‌شوند. در آن‌جا با یک جادوگر گربه نام «کدام» آشنا می‌شوند که سال‌ها قبل مسئولیت انتخاب کلمات درست را بر عهده داشته است. او برای آن‌ها داستان خوفناک شهر خرد و دو شاهزاده خانم به نام‌های احساس و منطق را که در تبعید به سر می‌برند تعریف می‌کند. در ادامه داستان میلو و تاک همراه با حشره‌ای به نام لاف‌زن بعد از ملاقات با پادشاه و شرکت در ضیافت شام برای نجات شاهزاده خانم‌ها وارد سفر عجیب وغریب و پر خطری می‌شوند. در راه با پسری که در هوا معلق است برخورد می‌کنند و این آشنایی منجر به گفت وگوهایی در باره نوع نگاه آدم‌ها به چیزها می‌شود. آن‌ها در راه به شهری می رسند که هر ساز موسیقی مخصوص نواختن یکی از رنگ‌ها بود تا جهان بی‌رنگ نشود، شب طولانی و هیجان‌انگیزی را می‌گذرانند. آن‌ها در جست و جوی شاهزاده خانم‌ها از کوه‌های ناهموار قله‌های سر به فلک کشیده بالامی‌روند و با شیطان‌ها، دیوها و غول‌های ترسناکی روبه‌رو می‌شوند که ماجراها و کلماتی با کاربردهای مختلف را برای آنان بازگو می‌کند. داستان با نجات شاهزاده‌ها، جشن و پیروزی میلو به پایان می‌رسد. او با تمام دوستانی که در سرزمین‌های مختلف پیدا کرده خداحافظی می‌کند و به خانه بازمی‌گردد. روز بعد او با رویاهای بیشتری و با آگاهی از اینکه زندگی خسته‌کننده نیست و هر چیزی که ما یاد می‌گیریم هدفی دارد و هر کاری که می‌کنیم بر آدم‌ها و هر چیز یکه اطراف ماست، اگر چه کم اثر می‌گذارد، به مدرسه می‌رود.

    کتاب در شکل فانتزی و تخیلی به وسیله واژه‌ها و اصطلاحاتی مبهوت‌کننده، مشکلات وحشت‌بار تخصص‌گرایی افراطی، فقدان ارتباط انسانی، دنباله‌روی، حرص و طمع و همه بیماری‌های نگران‌کننده دنیای امروز را به تصویر می‌کشد.

    درباره نویسنده «باجه عوارض شهر خیالی»

    نویسنده اثر نرتن جاسر در بروکلین امریکا به دنیا آمده و در دانشگاه پنسیلوانیا در رشته معماری و شهرسازی تحصیل کرده است. او کتاب‌های تحسین‌شده بسیاری برای کودکان و نوجوانان نوشته و جایزه‌های زیادی برای کارتون‌ها، نمایش‌نامه‌ها و فیلم‌نامه‌هایش دریافت کرده است.

    نام اصلی کتاب «The Phantom Tollbooth» است که در سراسر جهان محبوبیت دارد و به بیشتر زبان‌های دنیا ترجمه شده است .

    چند زبانه بودن سایت در سئو مفید است؟ سئو سایت چندزبانه به چه صورت است؟
    بازدید : 184
    31 مهر 1398 زمان : 11:9

    قورتش‌بده در کتاب «برویم مامانم را پیدا کنیم» دل‌اش برای مامان‌اش تنگ شده است. همه دخترها دوست دارند مامانی داشته باشند که برای‌شان قصه بگوید، دوست‌شان باشد، با او بیرون بروند، موهای‌شان را شانه کند و خیلی کارهای دیگر.

    اما قورتش‌بده مامان‌اش از وقتی او نوزاد بوده رفته و او تنها با پروفسور، بابای‌اش، زندگی می‌کند. اما انگار طاقت قورتش‌بده تمام شده و پروفسور دیگر نمی‌تواند او را از مامان‌اش دور نگه دارد. قورتش‌بده از پروفسور، بابای‌اش، می‌خواهد که تا دو ماه دیگر که تولد ۹ سالگی‌اش است، باید مامان‌اش را پیدا کنند. اما پروفسور خیال ندارد به حرف قورتش‌بده گوش بدهد و کلی بهانه می‌آورد و خرابکاری می‌کند. حتی سفینه‌اش را خراب می‌کند تا نروند دنبال مامان قورتش‌بده اما قورتش‌بده کوتاه نمی‌آید و بلاخره آن‌ها سوار سفینه می‌شوند و می‌روند به جست‌وجوی مامان قورتش‌بده. پیدا کردن مامان به همین راحتی‌ها هم نیست. اما راه‌اش را قورتش‌بده پیدا کرده. حمله شادی به شهرها! همه چیز هم این‌جا تمام نمی‌شود. مامان قورتش‌بده با کسی که او فکرش را می‌کرده خیلی فرق دارد!

    مجموعه «قورتش‌بده» از حل مسئله می‌گوید و این دختر هشت ساله گاهی به تنهایی و گاهی با یاری از دیگران برای مسئله‌ها راه‌حل پیدا می‌کند. هرچه هم خرابکاری‌ها بزرگ باشند، قورتش‌بده توان حل آن‌ها را دارد.

    «قورتش‌بده» از کودکانی می‌گوید که گرفتار جدایی والدین شده‌اند و حتی این پدر یا مادر هم، حواس‌شان به آن‌ها نیست. این کودکان باید توان غلبه بر حل مشکلات را به دست آورند بدون اندوه نبود یکی از والدین. این مجموعه دختری هشت ساله و قوی را به تصویر می‌کشد که می‌تواند خوب فکر و خوب زندگی کند.

    همه ما نیروهایی منحصر به فرد داریم، همه کودکان. اگر بدانیم با آن چه کنیم، همه از وجود چنین نیروهایی درون‌مان شگفت‌زده خواهیم شد. شگفتی‌های قورتش‌بده تا زمانی برای‌مان غریب است که منطق جهان واقعی را باور داریم و از تخیل دور شده‌ایم و قورتش‌بده این را به ما یادآوری می‌کند، همه چیز آن‌چه می‌بینیم نیست! گاهی جهان درون‌مان بزرگ‌تر است از جهان بیرون.

    مجموعه سه جلدی «قورتش‌بده» رمان تصویری، گرافیک ناول، است. همان اندازه که واژه‌ها مهم هستند، تصویرها هم داستان را پیش می‌برند. گاهی واژه تصویر شده و گاهی تصویر، واژه. نیروی هر دو به کمک هم آمده و دنیایی ساخته که در ادبیات کودکان ایران تازگی دارد.

    «خورشید را برایم قورت می‌دهی؟» و «یک قورتش‌بده غول پیکر!» جلدهای دیگر این مجموعه هستند.

    باجه عوارض شهر خیالی
    بازدید : 103
    30 مهر 1398 زمان : 11:6

    کتاب «او هنوز اینجاست» داستان زندگی دختر ده ساله‌ای است به نام سوسی. سوسی و گای دوستانی صمیمی و یک دل‌اند. آن‌ها بیش‌تر وقت‌شان را با هم می‌گذرانند و افکار و احساس‌هایشان را با هم به اشتراک می‌گذارند.

    در جریان این دوستی، سوسی و گای تصمیم می‌گیرند که یک حیوان خانگی داشته باشند. با کمک پدر سوسی مارمولکی می‌خرند و آن را ماتیلدا می‌نامند. یک روز بعدازظهر که به قصد خرید ویتامین د۳ برای ماتیلدا از خانه بیرون می‌روند، در حالی‌که دوچرخه‌سواری می‌کردند، گای در اثر تصادف با اتومبیل از دنیا می‌رود.

    پس از آن، سوسی تصمیم می‌گیرد که همه وقت و انرژی خود را صرف مراقبت از ماتیلدا کند و از این راه دوستی خود را به گای ثابت کند. سوسی که نمی‌تواند با مرگ عزیزترین دوستش کنار بیاید در راه اثبات دوستی و وفاداری خود به قدری پیش می‌رود که ناچار به دزدی و دروغ می‌شود ...

    کتاب «او هنوز اینجاست» داستانی است درباره دوستی، وفاداری به یک دوست و تلاش برای بازگشتن به زندگی عادی پس از مواجهه با یک تراژدی.

    نویسنده در این داستان به دنیای دختری ده ساله پا می‌گذارد و احساس‌ها و تقلاهای او را برای کنار آمدن با مرگ یک عزیز به تصویر می کشد.

    این کتاب را می‌توان با کودک هم‌خوانی کرد و درباره چگونگی مواجهه با رویدادهای غم‌بار زندگی، گفت و گو و زندگی را تمرین کرد.

    درباره نویسنده کتاب «او هنوز اینجاست»:

    هالی ام.مگی، با نام مستعار هالی دوراند، نویسنده امریکایی است که به گفته خودش عاشق واژه‌ها و تصاویر است. ام.مگی کتاب «او هنوز اینجاست» را در سال ۲۰۱۷ منتشر کرد. داستان این کتاب از تجربه‌های شخصی نویسنده الهام گرفته شده است.

    گزیده‌هایی از کتاب

    نفسم بیرون نمی‌آمد. محکم همدیگر را بغل کرده بودیم. فقط خودمان دوتا. جای خالی گای در خانه و عشق زیاد خانم هوز را از نزدیک لمس کردم... و بیشتر در بغلش فرو رفتم؛ احساساتمان یکی شده بود و دنیایم کنار او، بزرگ‌تر.

    برویم مامانم را پیدا کنیم! (قورتش بده)
    بازدید : 96
    دوشنبه 29 مهر 1398 زمان : 10:38

    کتاب «مهمانخانه‌ی قاچاقچی‌ها»، داستان پسرکی چینی به نام مایلو است که همراه پدر و مادر ناتنی‌اش در هتلی زندگی می‌کند که در واقع عمارتی بزرگ و قدیمی است که در کنار تپه‌ای در ورودی یک بندرگاه قرار دارد.

    مهمانان این مهمانخانه همان‌طور که از اسمش برمی‌آید، بیشتر مواقع قاچاقچی‌ها هستند.

    داستان «مهمانخانه‌ی قاچاقچی‌ها» در اولین شب تعطیلات کریسمس آغاز می‌شود. مایلو خودش را برای یک هفته تعطیلی بدون کار و مهمان در کنار خانواده‌اش آماده می‌کند که ناگهان صدای زنگ بزرگ و قدیمی ایوان که به قرقره ماشین کابلی وصل است، به صدا در می‌آید و کل خانواده را به تعجب وا می‌دارد. تا به حال سابقه نداشت که این وقت سال مهمان داشته باشند.

    مایلو و مادرش به استقبال مهمان می‌روند: مردی دراز و لاغر با کلاه نمدی و کت ساده مشکی که از نظر مایلو به طرز ناامیدکننده‌ای شبیه پدربزرگ‌ها و معلم‌ها است و دودِکَری وینج نام دارد. چند لحظه بعد زنگ دوباره به صدا درمی‌آید و این بار زنی با موهایی آبی رنگ به نام جورجیانا موزل وارد مهمان‌خانه می‌شود. مایلو و مادرش سرگرم پذیرایی از مهمان‌ها هستند که مهمان‌های تازه از راه می‌رسند. خانم اِگلانتاین هیروارد و آقای دکتر ویلبوذ گووِرواین از همان لحظه ورود مشغول بحث و مشاجره با یکدیگر هستند. انگار شگفتی‌های این شب تمامی ندارد و خانم کلمنس اُ کندلر هم از راه می‌رسد البته او برای رسیدن به مهمانخانه مانند دیگران از ماشین کابلی استفاده نمی‌کند و تمام راه را پیاده می‌آید. به این ترتیب هر پنج طبقه عمارت شیشه‌ای پُر می‌شود و مادر مایلو مجبور می‌شود از پیشخدمت قدیمی‌شان بخواهد همراه دخترش به آن‌جا بروند تا راحت‌تر بتواند به مهمان‌ها رسیدگی کند.

    داستان «مهمانخانه‌ی قاچاقچی‌ها» در اصل با آمدن پیشخدمت آغاز می‌شود که علاوه بر دختربزرگش، دختر دیگری هم سن مایلو را هم به همراه دارد، که ظاهرا مِدی نام دارد. مدی مایلو را به بازی نقش‌آفرینی دعوت می‌کند. این بازی هم آن‌ها را سرگرم می‌کند و هم به وسیله آن راحت‌تر می‌توانند به اسرار مهمان‌ها پی ببرند. مایلو شب اول در کنار ماشین کابلی یک کیف چرمی کوچک پیدا می‌کند که در آن نقشه‌ای عجیب و غریب هست. آن‌ها هر چه سعی می‌کنند نمی‌توانند پی به راز آن نقشه ببرند، اما این نقشه اولین سرنخ آن‌هاست.

    مایلو و مدی در مهمانخانه قاچاقچی‌ها برای خود شخصیت‌هایی خیالی انتخاب می‌کنند تا با کمک توانایی های آن‌ها بتوانند بهتر وارد عمل بشوند. مایلو بلک جک را انتخاب می‌کند که بسیار زیرک و باهوش است و پدرش قبل از مرگ وصیت‌هایی به او کرده که در گرفتاری‌ها بسیار راه‌گشا هستند. مدی هم سیرین را انتخاب می‌کند که مهم‌ترین وجه آن نامرئی بودنش است.

    هر چه داستان پیش می‌رود، بیشتر به غیرعادی بودن مهمان‌ها و سفرشان پی می‌بریم. هر کدام از مهمان‌ها برای یافتن راز و گنجی به آن مهمانخانه آمده‌اند که در پایان داستان با کمک مایلو و مدی به آن می‌رسند. آقای وینچ برخلاف ظاهر آرامش، بازرس گمرک است و در واقع به بهانه دستگیری قاچاقچی‌ها به دنبال گنجی است که یکی از بزرگ‌ترین قاچاقچی‌ها قبل از مرگ در آن مخفی کرده است. کلمن و جورجی هم برای یافتن راز خانواده مردی که عاشقش هستند به آن‌جا آمده‌اند. و خانم هیروارد هم در پی یافتن راز افسانه‌ای است که به طریقی با خانواده‌اش در ارتباط است. شگفت‌ترین کشف مایلو در این داستان این است که مِدی در واقع روح دختر بزرگ‌ترین قاچاقچی آن محل و صاحب اصلی مهمانخانه بوده است. مدی هم در پایان داستان خاطرات فراموش‌شده‌اش را با کمک هدیه‌ای که پدر قبل از مرگ برای او در خانه پنهان کرده بوده، به یاد می‌آورد.

    این رمان در واقع سعی دارد در هم آمیختگی بازی زندگی و بازی‌های کودکانه را نشان بدهد و این که در دنیا رازهایی هست که فقط از طریق بازی و با داشتن روحیه کنجکاو و دقیق کودکانه می‌توان به آن‌ها پی برد.

    کتاب «مهمانخانه‌ی قاچاقچی‌ها» مهمانخانه قاچاقچی‌ها در فهرست کتاب‌های پُر فروش نیویورک تایمز و برنده جایزه ادگار آلن پو در بخش بهترین رمان نوشته یک نویسنده نوجوان و همچنین نامزد چند جایزه بین‌المللی است.

    رزی گودنس دخترک مهندس
    بازدید : 109
    21 شهريور 1398 زمان : 11:8

    بازدید : 98
    16 شهريور 1398 زمان : 10:9

    کتاب «نامه‌های سانی» داستان میرکت جوانی است که از سبک زندگی و محل زندگی‌اش ناراضی است و دلش تغییر می‌خواهد. به همین خاطر به سفری دور و دراز می‌رود زندگی‌های مختلف و اقلیم‌های متنوعی را تجربه می‌کند و وقتی به خانه و پیش خانواده‌اش بر می‌گردد آن را مورد پسندش می‌یابد و با رضایت خاطر به زندگی‌اش ادامه می‌دهد.

    سانی یک میرکت (خدنگ دم عصایی) است که با خانواده‌ی پر جمعیتش در صحرای کالاهاری داغ و سوزان زندگی می‌کند. شعار خانواده‌ی پر جمعیتش این است: با هم بمانیم، در امان بمانیم! آن‌ها همه کارهایشان را با هم انجام می‌دهند: بازی کردن، غذا خوردن، یاد گرفتن و خوابیدن. سانی به نظرش خانه‌شان زیر آسمان آبی، زیادی گرم است و خانواده‌شان زیادی به هم نزدیک هستند. پس تصمیم می‌گیرد برود و یک خانه معرکه در جایی دیگر پیدا کند. او دور دنیا سفر می‌کند پیش انواع دیگر خدنگ‌ها در دنیا می‌رود و مدتی می‌ماند. خدنگ‌هایی که با آن‌که شباهت‌هایی با سانی و خانواده‌اش دارند، اما در نوع لانه یا غذایشان یا آداب زندگیشان با آن‌ها متفاوت هستند و به همین خاطر سانی بعد از مدتی از آن‌جا ماند خسته می‌شود و پیش خانواده‌ی بعدی خدنگ‌ها می‌رود. تا این‌که در آخر دوباره به صحرای کالاهاری و خانواده‌ خودش بر می‌گردد و با رضایت کامل می‌گوید: با هم بمانیم، در امان بمانیم!

    کودکان در خلال همراه شدن با داستان سفر سانی با انواع خدنگ‌ها در سراسر دنیا نیز آشنا می‌شوند. خدنگ‌هایی مانند: خدنگ کوتوله، خدنگ راه راه، خدنگ خاکستری هندی، خدنگ لیبریا، خدنگ پهن نواری مالاگاسی و خدنگ مرداب.

    کتاب «نامه‌های سانی» یک کتاب تصویری است. نویسنده و تصویرگر کتاب داستانی دلنشین و طنزآلود که حقایق علمی در میان آن تنیده شده است را با تصاویری زیبا روایت کرده است. کارت پستال‌هایی که در کتاب گذاشته است و در واقع نامه‌های سانی به خانواده‌اش در طول سفرش هستند، خواندن کتاب را برای کودکان لذت‌بخش‌تر می‌کند.

    «امیلی گرویت» نویسنده و تصویرگر کتاب‌های کودکان و اهل انگلستان است. گرویت تاکنون بیش از ۲۰ کتاب برای کودکان منتشر کرده است و ۲ بار مدال «کیت گرین وی» برای بهترین کتاب‌های تصویری را برده است.

    کره‌ی بادام زمینی و ژلی

    تعداد صفحات : 0

    اخبار وبلاگ
    درباره ما
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    چت باکس




    captcha


    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 325
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 63
  • بازدید کننده امروز : 64
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 69
  • بازدید ماه : 2778
  • بازدید سال : 7034
  • بازدید کلی : 52402
  • کدهای اختصاصی