close
آخرین مطالب
  • تبلیغ شما در اینجا
  • طراحی سایت شخصی
  • طراحی سایت فروشگاهی
  • طراحی سیستم وبلاگدهی
  • سیستم سایت ساز اسلام بلاگ
  • مگا برد - پلتفرم خرید اینترنتی قطعات موبایل مگابرد
  • loading...
    YourAds Here YourAds Here

    بلاگ کتابک

    بازدید : 128
    يکشنبه 8 دی 1398 زمان : 7:37

    کتاب تصویری «وای چه جاها که خواهی رفت» حامل پیامی روحیه‌بخش در ستایش زندگی است و به تمام مردم در هر سن و مرتبه‌ای سفارش می‌کند که یک جا ساکن نمانند، ماجراجویی کنند و با خطرهای زندگی روبه‌رو شوند. این کتاب به کودکان درباره‌ زندگی واقعی هوشیاری می‌دهد و می‌گوید زندگی پستی و بلندی‌هایی دارد که بهتر است با همه‌ توان از آن‌ها عبور کرد.

    دکتر زئوس با این داستان به خوانندگان یادآور می‌شود موفقیت در درون خود آن‌ها است. این کتاب بالا و پایین‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی را به تصویر می‌کشد.

    تصویرهای کتاب فانتزی‌اند و در میان آن‌ها شخصیت‌های دیگر کتاب‌های نویسنده هم دیده می‌شود.

    کتاب «وای چه جاها که خواهی رفت» برای بلندخوانی مناسب است.

    درباره‌ نویسنده‌ و تصویرگر کتاب «وای چه جاها که خواهی رفت»:

    دکتر زئوس با نام واقعی تئودور گایسل در سال ۱۹۰۴ در ماساچوست به‌دنیا آمد. پس از فارغ‌التحصیل‌شدن از کالج دارتموث در سال ۱۹۲۵، با هدف دریافت مدرک دکترای ادبیات، به دانشگاه آکسفورد رفت. گایسل کارتون‌ها و مطالب طنزآمیزی برای جاج، که یکی از برجسته‌ترین مجله‌های طنز آمریکا بود، می‌نوشت. کارتون‌های او در مجله‌های بزرگ دیگری از جمله لایف، ونیتی فِیر و لیبرتی نیز منتشر شدند.

    گایسل برنده‌ جایزه پولیتزر ۱۹۸۴، یک جایزه اسکار، سه جایزه اِمی، سه جایزه گرمی و سه مدال کالدکوت است. او نویسندگی و تصویرگری چهل و چهار کتاب را در کارنامه‌ی خود دارد. هر چند تئودور گایسل در سال ۱۹۹۱ درگذشت ولی دکتر زئوس هم‌چنان به زندگی ادامه می‌دهد و کودکان نسل‌های مختلف را با لذت کتاب خواندن آشنا می‌کند.

    کتاب «وای چه جاها که خواهی رفت» در سال ۱۹۹۰، یعنی یک سال پیش از مرگ دکتر زئوس منتشر شد. از دیگر کتاب‌های او که به فارسی هم ترجمه شده است می‌توان به «ف‍ک‍رش‌ را ب‍ک‍ن‌ ای‍ن‌ چ‍ی‍زه‍ا را در خ‍ی‍اب‍ان‌ م‍ال‍ب‍ری‌ دی‍دم‌»، «گربه با کلاه»، «گربه با کلاه بازمی‌گردد»، «هورتون جوجه از تخم در میآورد»، «وقتی هورتون صدای هو شنید»، «می زی گل به سر»،«امروز سی تا ببر را داغون می‌کنم»، «اسنیچ‌های بی‌ستاره و اسنیچ‌های باستاره»، «اگر سیرک دست من نبود»، «کاش پاهای اردکی داشتم»، «هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی»، «لوراکس» و «کتاب کارزار کره» اشاره کرد.

    گزیده‌هایی از کتاب

    می‌ترسم به جایی برسی بی‌فایده‌تر از همه

    جای انتظار کشیدن...

    جایی که آدم‌ها چشم به راهند و در انتظار:

    انتظار برای حرکت قطار یا اتوبوسی که بیاید

    یا نامه‌ای که برسد یا بارانی که ببارد

    یا شنیدن یک بله یا یک نه

    و یا انتظار برای بلندشدن موهایشان.

    همین‌طور دائم همه در انتظار.

    نه!

    تو اهل این حرف‌ها نیستی

    هرطور شده فرار می‌کنی از زیر بار انتظارکشیدن و دست روی دست گذاشتن

    جاهای شاد و روشن را پیدا خواهی کرد.

    کاربردها و فعالیت ها

    ساختن یک بالن آرزو به دو صورت گروهی و فردی:

    فعالیت گروهی: در قسمت بالای یک مقوای مربع‌شکل بزرگ (یا دیگر شکل‌های هندسی) دو سوراخ ایجاد کنید و با روبان یا کاموا آن ‌را به یک مقوای بیضی (یا دایره) ‌شکل ببندید به‌گونه‌ای که شبیه یک بالن شود. روی مقوای مربعی یک کاغذ خط‌دار بچسبانید. از کودکان بخواهید روی کاغذ خط‌دار در یک سطر شغل مورد علاقه‌شان و جاهایی را که دوست دارند به آن سفر کنند بنویسند. سپس قسمت بیضی بالن را با مداد رنگی، مداد شمعی و... رنگ‌آمیزی و با پارچه، کاموا، کاغذ رنگی و هر چیز دیگر تزیین کنند. به‌جای مقوای مربع‌شکل می‌‍توان از سبد یا یک جعبه استفاده کرد تا بچه‌ها نوشته‌هایشان را جداگانه بنویسند و داخل سبد بیاندازند.

    فعالیت یک نفره: نخست یک الگوی بالن کوچک تهیه کنید و ساختن آن را به کودکان آموزش دهید. از هر کودک بخواهید بالنش را رنگ‌آمیزی و تزیین کند. بعد از آن شغل مورد علاقه‌‌اش و جاهایی را که دوست دارد به آن سفر کند روی آن بنویسد.

    بالن های آرزو

    پسری که عاشق ریاضی بود
    بازدید : 176
    چهارشنبه 4 دی 1398 زمان : 13:35

    کتاب «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» داستان پسری به نام مارکو است که در راه بازگشت از مدرسه توصیه‌ پدر فکرش را مشغول کرده است. پدرش به او گفته است: «چشم‌هایت را باز کن و هرچه را که می‌توانی ببینی خوب ببین.» اما وفتی مارکو به او می‌گوید کجاها بوده و چه‌ها دیده، پدر حرف‌هایش را باور نمی‌کند.

    مارکو در این فکر است به پدرش چه بگوید، اسبی را که در حال کشیدن یک گاری است، می‌بیند. اما به نظرش برای گفتن به پدرش کافی نیست و باید جذاب‌تر باشد. در خیالش اسب به یک گورخر و بعد به یک فیل و دو زرافه تبدیل می‌شود. گاری هم به درشکه و بعد به یک کالسکه که یک مهاراجه، یک گروه موسیقی و... را حمل می‌کند، تبدیل می‌شود. شهردار و فرماندار و پلیس هم آن‌ها را همراهی می‌کنند تا به راحتی از خیابان مالبری عبور کنند.

    کتاب تصویری «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» با تصویرهایی منحصربه‌فرد و فانتزی به کودکان توصیه می‌کند از رویاپردازی و تخیل دست نکشند حتی اگر بزرگ‌ترهایشان آن‌ها را سرزنش کنند. دکتر زئوس هم‌چنین به بزرگ‌ترها هم می‌گوید که اگر می‌خواهند فرزندشان رشد کند، خلاقیت داشته‌ باشد و نسبت به محیط اطرافش بی‌توجه نباشد، با خیال‌پردازی‌های او همراه شوند.

    کتاب «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» برای بلندخوانی مناسب است.

    درباره نویسنده‌ و تصویرگر کتاب «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم»:

    دکتر زئوس با نام واقعی تئودور گایسل در سال ۱۹۰۴ در ماساچوست به‌ دنیا آمد. پس از فارغ‌التحصیل‌شدن از کالج دارتموث در سال ۱۹۲۵، با هدف دریافت مدرک دکترای ادبیات، به دانشگاه آکسفورد رفت.

    دکتر زئوس کارتون‌ها و مطالب طنزآمیزی برای جاج، که یکی از برجسته‌ترین مجله‌های طنز آمریکا بود، می‌نوشت. کارتون‌های او در مجله‌های بزرگ دیگری از جمله لایف، ونیتی فِیر و لیبرتی نیز منتشر شدند.

    دکتر زئوس برنده جایزه پولیتزر ۱۹۸۴، یک جایزه اسکار، سه جایزه اِمی، سه جایزه گرمی و سه مدال کالدکوت است. او نویسندگی و تصویرگری چهل و چهار کتاب را در کارنامه‌ خود دارد. هرچند تئودور گایسل در سال ۱۹۹۱ درگذشت ولی دکتر زئوس هم‌چنان به زندگی ادامه می‌دهد و کودکان نسل‌های مختلف را با لذت کتاب خواندن آشنا می‌کند.

    «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» نخستین کتاب دکتر زئوس است. این کتاب بیش از آن که در سال ۱۹۳۷ چاپ شود، بیست و هفت بار توسط ناشرهای مختلف رد شده ‌بود. از کتاب‌های دیگر دکتر زئوس که به فارسی ترجمه شده است می‌توان به کتاب «کتاب کارزار کره»، «گربه ای در کلاه»، «امروز سی تا ببر را داغون می‌کنم»، «اسنیچ‌های بی‌ستاره و اسنیچ‌های باستاره»، «اگر سیرک دست من نبود»، «کاش پاهای اردکی داشتم»، «هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی» نام برد.

    گزیده‌هایی از کتاب

    از نبش کوچه تند پیچیدم

    مثل باد از در خانه رفتم تو

    از پله‌ها دوتا یکی بالا رفتم

    کِیفم حسابی کوک بود

    چون حالا دیگه داستانی برای تعریف‌کردن داشتم که هیچ‌کس لنگه‌اش را نداشت.

    تازه فکرش را بکن همه‌ی این چیزها را در خیابان مالبری دیدم!

    اما وقتی به خانه رسیدم بابام، انگار نه انگار، خونسرد و آرام گفت: تعریف کن ببینم تو راه مدرسه چه چیزهایی دیدی.

    چه چیزها داشتم که تعریف کنم.

    کاربردها و فعالیت ها

    در نیمه‌ی بالای یک صفحه کادری بکشید. در پایین صفحه با کشیدن چند خط فضایی مناسبِ نوشتن ایجاد کنید و روی آخرین خط بنویسید: «فکرش را بکن این چیزها را در ... دیدم.»

    از کودک بخواهید در کادر بالایی تصویری از مسیر مدرسه به خانه بکشد و نام خیابان و محله را در نقاشی‌اش مشخص کند. سپس در زیر کادر راجع‌به چیزها و اتفاق‌هایی که در مسیر مدرسه با‌ آن‌ها مواجه می‌شود بنویسد. در جای خالی جمله‌ی «فکرش را بکن این چیزها را در ... دیدم.» هم نام محلی که اتفاق‌ها در آن افتاده است را بنویسد.

    هیتی عروسک یک‌صد ساله
    بازدید : 105
    چهارشنبه 4 دی 1398 زمان : 13:23

    داستان کتاب «بچه‌ی گروفالو» در ادامه‌ کتاب «گروفالو» نوشته شده‌است. این داستان درباره‌ بچه گروفالویی است که پدرش به او هشدار می‌دهد به جنگل تاریک نرود چون یک موش گنده‌ بدجنس در کمین گروفالوها نشسته‌است.

    در یک شب سرد و طوفانی بچه گروفالو حوصله‌اش سر می‌رود و تصمیم می‌گیرد به جنگل برود تا موش گنده‌ی بدجنس را پیدا کند. بچه گروفالو با مار، جغد و روباه ملاقات می‌کند و از آن‌ها می‌شنود که موش گنده‌ی بدجنس کیک و چای گروفالو دوست دارد. بچه گروفالو باور نمی‌کند موش گنده‌ی بدجنس وجود داشته باشد، پس به راهش ادامه می‌دهد و به جای موش گنده‌ بدجنس، یک موش کوچولو می‌بیند و دمش را می‌گیرد. اما موش کوچولو از او می‌خواهد تا با دوستش که یک موش گنده‌ی بدجنس است، آشنا شود. جولیا دونالدسون پس از «گروفالو» کتاب‌های دیگری را با همکاری الکس شفلر، تصویرساز کتاب، منتشر کرده است. آن‌ها کتاب «بچه‌ی گروفالو» را درسال ۲۰۰۴ یعنی پنج سال بعد از نخستین همکاریشان منتشر کردند. کتاب «بچه‌ی گروفالو» جایزه‌ کتاب انگلستان را در سال ۲۰۰۵ برده است. در سال ۲۰۱۱ انیمیشنی هم براساس داستان این کتاب ساخته شده که زمانش سی دقیقه است.

    درباره نویسنده کتاب «بچه‌ی گروفالو»:

    جولیا دونالدسون، خالق کتاب مشهور «گروفالو»، (متولد ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۸) نویسنده، نمایشنامه‌نویس و بازیگر انگلیسی است که بیشتر به خاطر داستان‌هایی که به شعر برای کودکان نوشته است شناخته می‌شود. او سال‌های ۲۰۱۱-۲۰۱۳ عنوان بهترین نویسنده‌ کودکان انگلستان را کسب کرده است. جولیا با خواندن کتاب شعری که پدرش ترجمه کرده بود، در پنج‌سالگی با دنیای شعر آشنا شد. او در کودکی و نوجوانی به بازیگری، خوانندگی و یادگیری پیانو پرداخت و از آن‌جا که زبان‌شناس خوبی بود، فرانسه و آلمانی را در مدرسه و ایتالیایی را در مسافرتی تابستانی به ناپل آموخت، بنابراین در ۱۹ سالگی به هر سه زبان مسلط بود. دونالدسون در دانشگاه بریستول در رشته‌های تئاتر و زبان فرانسه تحصیل کرد و با نمره‌های خوب فارغ‌التحصیل شد. در سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴برای چند برنامه‌ی شبکه‌ی بی‌بی‌سی ترانه نوشت، سپس از یک انتشاراتی با او تماس گرفتند تا برای چاپ همین ترانه‌ها به عنوان کتاب کودک اجازه بگیرند. انتشار آن کتاب به جولیا فهماند که می‌تواند از استعدادش در ترانه‌نویسی، برای داستان‌نویسی استفاده کند و به او اعتمادبه‌نفس داد تا نمایش‌نامه‌هایی را که برای بچه‌های مدرسه نوشته بود، برای چاپ نزد یک ناشر بفرستد.

    درباره تصویرگر کتاب «بچه‌ی گروفالو»:

    اکسل شفلر در هامبورگ آلمان غربی متولد شد و در سال ۱۹۸۲ (سن ۲۵ سالگی) به انگلیس رفت. در دانشگاه هنر تصویرگری خواند و پس از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۹۸۵ به کار چاپ و تبلیغات مشغول شد. او نقاشی‌های منحصربه‌فردش را برای نویسندگان کتاب کودک از انگلیس، آلمان و هلند کشیده است که علاوه بر جولیا دونالدسون با دیوید هنری ویلسون، اووه تیم و تون تلگن همکاری داشته‌ است.

    فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم
    بازدید : 100
    چهارشنبه 4 دی 1398 زمان : 12:19

    کتاب «دریا قرمز نیست»، داستان یک مدادشمعی است با برچسب قرمز، بنابراین سایر مدادشمعی‌ها هم او را یک مدادشمعی قرمز می‌دانند. در حالی‌که او واقعا آبی است و برای همین هر چیز قرمزی را آبی می‌کشد. معلم، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ، قیچی، چسب، مداد و همه سعی می‌کنند به او کمک کنند تا مثل یک مدادشمعی قرمز عمل کند. اما موفق نمی‌شوند. مدادشمعی قرمز بسیار ناراحت و ناامید است. همه مدادشمعی‌ها فکر می‌کنند یک جای کار اشکال دارد.

    تا اینکه روزی یک مدادشمعی شاتوتی از او می‌خواهد که یک اقیانوس آبی بکشد و در نهایت شگفتی او به راحتی از عهده آن برمی‎آید. و به این ترتیب همه مدادشمعی‌ها می‌فهمند که او آبی است. یک مدادشمعی آبی خوشرنگ که می‌‌تواند هر چیز آبی را به خوبی بکشد.

    کتاب «دریا قرمز نیست» برخلاف داستان سرگرم‌کننده و ظاهر کودکانه و فانتزی‌اش، کتابی است با آموزه‌های بسیار عمیق که می‌توان گفت برای همه سنین مناسب است. انگیزه مایکل هال نویسنده کتاب «دریا قرمز نیست» توجه دادن به برچسب‌هایی است که دیگران بدون توجه به آنچه هستیم و توانایی‌هایی که داریم بر ما می‌زنند و ما هم آن‌ها را می‌پذیریم. پذیرش این برچسب‌ها سبب می‌شود از خود انتظاراتی داشته باشیم که قادر به انجام آن‌ها نیستیم، و نتیجه آن احساس ناامیدی و سرخوردگی است. مایکل هال معتقد است این‌که بسیاری از ما در سنین مختلف فکر می‌کرده‌ایم که درخشان نبوده‌ایم مشکلی است که از پذیرفتن برچسب‌های اشتباه ناشی می‌شود. او می‌گوید در چنین حالتی همه تلاش می‌کنند تا به فرد دارای برچسب اشتباه که ناتوان از انجام درست کارهای منطبق با برچسبش است کمک کنند. جالب اینجاست که این کمک‌ها کارها را بدتر می‌کند و بیشترین صدمه را می زند.

    کتاب «دریا قرمز نیست» یادآور این است که در خودمان و دیگران به ویژه در کودکان به دنبال ویژگی‌هایی باشیم که به ما و آن‌ها تعلق دارند نه آنچه در ما وجود ندارد. توجه به این امر سبب می‌شود اعتماد به نفس افراد افزایش یابد و با اشتیاق و امید برای آفرینش کارهایی منحصر به فرد سعی کنند. این کتاب تلاشی ارزشمند است برای تاکید بر پذیرش خود یا همان خودباوری و اعتماد به نفس. به طور خلاصه می‌توان گفت آنچه در احساس رضایتمندی افراد از خودشان و همچنین در روابط‌شان با دیگران بسیار مهم است خودآگاهی است. عدم وجود خودآگاهی در ارتباط با خود و دیگران موجب صدمه زدن به هر دو طرف خواهد شد. این کتاب خواننده را تشویق می‌کند که با خود صادق باشد.

    در عین حال توجه به مسایل موجود در زندگی گروهی و اهمیت دادن به مشکلات یکدیگر و تلاش برای کمک به افراد گروه در کتاب «دریا قرمز نیست» بسیار ارزشمند است، هر چند روش کمک کردن بسیار مهم است. خوشحالی مداد شمعی‌ها از پیشرفت و بالندگی مدادشمعی قرمز (آبی) از دیگر نکات اساسی گنجانده شده در این کتاب است. از دیگر آموزه‌های مهم موجود در کتاب «دریا قرمز نیست» خودداری از قضاوت کردن دیگران از روی ظاهر و مجبور کردن آن‌ها به تظاهر به آنچه نیستند است.

    در انتهای داستان کتاب «دریا قرمز نیست»، وقتی مدادشمعی قرمز یا همان مدادشمعی آبی به اهمیت خودش و کاربردی بودنش که نتیجه اعتماد و پذیرش او توسط مداد شمعی شاتوتی بود پی می‌برد و همین طور سعی و تلاش او قلب خواننده به خصوص کودکان را مملو از عشق و امید می‌کند. این امر سبب احساس پیروزی در خواننده می‌شود.

    از جذابیت‌های تصویری کتاب «دریا قرمز نیست» می‌توان به تصاویر ساده و کودکانه آن اشاره کرد که داستان را برای کودک بسیار باورپذیر و دلنشین می‌کند. معرفی طیف متنوعی از رنگ‌ها، اشاره ظریف داستان به ترکیب رنگ‌ها و معرفی رنگ‌های گرم و سرد از جمله نکاتی است که در دل داستان و تصاویرش به کودک آموزش داده می‌شوند. داستان «دریا قرمز نیست» با وجود داستانی نه چندان طولانی در هر تصویر و هر سطر مسایلی بسیار ارزشمند و دقیق را به مخاطب منتقل می کند که با خواندن دوباره کتاب و دیدن تصاویر آن میتوان از کشف آنها لذت برد.

    درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «دریا قرمز نیست»

    مایکل هال نویسنده و تصویرگر کتاب‌های پرفروش نیویورک تایمز است. کتاب‌هایی مانند «قلب من مثل یک باغ وحش است»، «مربع کامل» و «دریا قرمز نیست». او پیش از نوشتن کتاب برای کودکان، طراح و گرافیست برجسته‌ای بود که به خاطر رویکرد جذاب و ساده‌اش در طراحی نشان‌های مراکز و مکان‌هایی مانند نشان شهر سینت پل، مینه سوتا (پایتخت ایالت مینه سوتای آمریکا)، کالج مک آلستر، بیمارستان مینه سوتا و مرکز پزشکی هنپین کانتی، بسیار شناخته شده بود. کتاب‌های تصویری او برای کودکان توانسته‌اند افتخارات و جایزه‌های بسیاری را کسب کنند. مایکل هال برای کتاب «دریا قرمز نیست» حدود ده جایزه و افتخار دریافت کرده است. از جمله آن‌ها می‌توان جایزه «کتاب‌های مناسب بلندخوانی ای بی وایت» در سال ۲۰۱۶، جایزه کتاب مینه سوتا در سال ۲۰۱۶ را نام برد. مایکل هال در شهر مینیاپولیس ایالت مینه سوتا زندگی می‌کند.

    درباره مترجم کتاب « دریا قرمز نیست»

    آناهیتا حضرتی کیاوندانی دانش‌آموخته زبان انگلیسی و مترجم کتاب‌های کودک و نوجوان است. از جمله آثار ترجمه شده آناهیتا حضرتی مترجم کتاب «دریا قرمز نیست» می توان به این کتاب‌ها اشاره کرد، «انتظار عروسکی» نوشته کوین هنکِس، «آن پایین چه خبر است؟» نوشته مک بارنِت، «پاستیل های بنفش» اثر کاترین اپلگیت، مجموعه کتاب‌های فیلی و فیگی اثر مو ویلمِس (اسباب بازی عزیزم، با تشکر از همه، ببین چه شیپوری می‌زنم، بپر بپر زیر باران، توپم کجاست؟ و...).

    کاربردها و فعالیت ها

    نوع فعالیت: فردی- گروهی

    گروه سنی مخاطب: گروه سنی ۳- ۶ سال

    کودکان می‌توانند با استفاده از مداد شمعی‌هایشان و چسباندن برچسب نام هر یک بر روی آن‌ها، قیچی، چسب و تراش نمایش «کتاب دریا قرمز نیست» را اجرا کنند.

    می‌توانید یک بازی با ترکیب رنگ‌ها انجام دهید به این ترتیب که یکی از کودکان مدادشمعی قرمز داستان با برچسب اشتباهی باشد و سایر کودکان هر کدام با یک رنگ از مدادشمعی ابتدا حدس بزند که در صورت ترکیب با مدادشمعی قرمز چه رنگی ایجاد خواهند کرد و بعد از کشیدن یک شی یا نقاشی با رنگ پیش‌بینی شده نتیجه و احساس خود را بگویند. به طور مثال وقتی نوبت به رنگ آبی می‌‌رسد می‌گوید من و مداد شمعی قرمز یک انگور بنفش می‌کشیم و بعد از نقاشی می‌بینند که انگور آن‌ها آبی شده است.

    از کودکان بخواهید در باره علایق و توانایی‌هایشان صحبت کنند.

    با کودکان درباره رنگ‌های گرم و سرد صحبت کنید. آن‌ها می‌توانند با استفاده از کلاژ و یا رنگ آمیزی به صورت یک کار مشارکتی یک طیف از رنگ‌های گرم و یک طیف از رنگ‌های سرد را به صورت دو تابلو تهیه کنند و برای تزیین دیوار استفاده کنند.

    با کودکان درباره احساس مدادشمعی قرمز در روند داستان گفت و گو کنید.

    به وبلاگ خود خوش امدید
    بازدید : 121
    دوشنبه 2 دی 1398 زمان : 8:14

    کتاب «چمدان شگفت‌انگیزهاپو» یک کتاب تصویری است با تصویرهای زیبا و لطیف و داستانی دل‌گرم کننده در ستایش و اهمیت دوستی.

    داستان کتاب «چمدان شگفت‌انگیز هاپو» درباره‌ یک سگ کوچولو یا همان هاپو است. او چیزهای استثنایی و هرچه را که نیاز دارد در چمدان آبی بزرگش می‌گذارد: از یک تکه سنگ گرد تا یک دکمه‌ی قرمز. شب‌هنگام هاپو خودش را گلوله می‌کند و روی چمدان آبی بزرگش، که درست به اندازه خودش جا دارد، می‌خوابد. اما صبح که بیدار می‌شود می‌بیند که موشی روی چمدان آبی بزرگ خوابیده است. هاپو خیلی عصبانی می‌شود و به موشی می‌گوید نمی‌تواند آن جا بخوابد چون همه‌ی چیزهای استثنایی‌ا‌‌ش داخل چمدان است.موشی از هاپو می‌خواهد داخل چمدان آبی بزرگ را ببیند و به او پیشنهاد می‌دهد تا با هم بازی کنند. بعد از بازی موشی می‌رود و هاپو تنها می‌شود. هاپو برای این‌که حالش بهتر شود سراغ چمدان آبی بزرگش می‌رود اما چیزی استثنایی پیدا نمی‌کند. پس سراغ موشی می‌رود و از او می‌خواهد با هم به دنبال یک چیز استثنایی بگردند. هرکدام از یک طرف راه می‌افتند و می‌گردند و می‌گردند تا این‌که به هم می‌خورند. هاپو موشی را بلند می‌کند و می‌فهمد که موشی همان چیز استثنایی است که به دنبالش بوده است. شب که شد با هم بالاآمدن ماه را تماشا کردند و بعد کنار هم روی چمدان آبی بزرگ هاپو خوابیدند.

    تریسی کوردروی راجع به کتاب «چمدان شگفت‌انگیز هاپو» می‌گوید: سگ فکر می‌کند برای همه چیز برنامه‌ریزی کرده است و در زندگی‌اش، به غیر از محتویات چمدانش، به چیز دیگری نیاز ندارد. موش با جسارت روی چمدان آبی بزرگ می‌خوابد. سگ به خاطر چیزهای استثنایی که درون چمدانش است از این کار عصبانی می‌شود. به‌مرور موش به سگ می‌آموزد ممکن است چیز دیگری هم وجود داشته باشد که در چمدان آبی بزرگ نباشد. آن چیز لذتِ داشتن یک دوست است. یک دوست برای بازی کردن، با هم بودن و حتی تقسیم کردن یک سیب خوش‌مزه. در آخر سگ به این نتیجه می‌رسد که روی چمدان آبی بزرگ برای هر دو آن‌ها جا هست، درحالی که در ابتدای داستان تصور می‌کرد این چمدان فقط مناسب خودش است.

    درباره نویسنده‌ کتاب «چمدان شگفت‌انگیز هاپو»:

    تریسی کوردروی در سال ۱۹۶۵ در جنوب انگلستان به دنیا آمد. ابتدا به عنوان معلم دبستان کارش را آغاز کرد. بعد از به دنیا آمدن اولین دخترش خانه‌نشین شد تا از او نگه‌داری کند. بعد از چند سال دوباره مشغول به کار شد و به بچه‌هایی که به خاطر بیماری‌های طولانی‌مدت از تحصیل بازمانده بودند، ادبیات درس می‌داد. در طول این مدت به نوشتن برای کودکان علاقه‌مند شد. کوردروی از سال ۲۰۱۰ تاکنون حدود ۴۵ جلد کتاب کودک نوشته است.

    بیا بیا تماشا، شناخت رنگ ها
    بازدید : 115
    دوشنبه 2 دی 1398 زمان : 7:51

    کتاب «رز به دیدن آقای وینترگارتن می‌رود» درباره‎ خانوادهای به نام سامرز است که به خانه‌ جدید اسباب‎کشی کرده‌اند. خانه و باغچه‌ خانواده‌ سامرز پر از نور و آفتاب و رنگ و گل‌های مختلف است.

    در خانه‌ کناری، آقای وینترگارتن زندگی می‌کند. آن خانه تاریک و سرد و بی‌روح است. درباره آقای وینترگارتن شایعه‌های بسیاری بین مردم محله وجود دارد. آن‌ها می‌گویند او سگی به درندگی گرگ‌ها دارد و یک تمساح آب شور تا هر کس را که خواست وارد خانه‌اش شود بترساند. رزاین شایعه‌ها را باور ندارد؛ اما یک روز وقتی هنگام بازی با بچه‌ها توپش به حیاط خانه‌ آقای وینترگارتن می‌افتد رز می‌ترسد برای گرفتن توپش به در خانه آقای وینترگارتن برود. مادر مقداری کیک داغ و چند شاخه گل آماده می‌کند و به همراه رز، برای پس گرفتن توپ، به دیدن آقای وینترگارتن می‌روند.

    داستان کتاب «رز به دیدن آقای وینترگارتن می‌رود» برای پیش کشیدن مسائل اخلاقی مانند اهمیت مهربان‌بودن و تاثیر پیش‌داوری درباره زندگی دیگران مناسب است. تصویرهای نمادین کتاب که با رعایت کوچک‌ترین جزئیات کشیده شده‌اند، نقش مهمی در پیش‌بردن داستان و انتقال پیام آن دارد؛ مانند پرنده‌های کاغذ دیواری اتاق رز یا انواع گل و گیاهانی که در باغچه می‌کارند. این‌ها نشان می‌دهد خانواده سامرز به طبیعت احترام می‌گذارند.

    یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‎های این کتاب مادر رز است. هنگامی‌که رز برای پس گرفتن توپش از آقای وینترگارتن تردید دارد، مادرش او را تشویق می‎کند تا به دور از هرگونه ترس و قضاوتی به دیدن آقای وینترگارتن برود و برایش کیک و گل ببرد.

    کتاب تصویری «رز به دیدن آقای وینترگارتن می‌رود» برای بلندخوانی مناسب است.

    درباره‌ نویسنده‌ و تصویرگر کتاب «رز به دیدن آقای وینترگارتن می‌رود»:

    رابرت دونالد گراهام که با نام باب گراهام شناخته می‌شود نویسنده و تصویرگر کتاب‌های تصویری است. او بیشتر برای کودکان گروه سنی پایین‌تر می‌نویسد.

    گراهام در سیدنی استرالیا متولد شد. در رشته‌ طراحی و نقاشی درس خواند و پس از فارغ‌التحصیل شدن، کارش را با طراحی و تصویرسازی آغاز کرد.

    او در سال ۲۰۱۲ به پاس خدمت‌هایش در زمینه تصویرگری برای کودکان، از سوی استرالیا، برای دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن نامزد شد.

    محبوب‌ترین کتاب باب گراهام «چگونه می‌توان بال شکسته‌ای را درمان کرد؟» است که یک کتاب تصویری است. کتاب داستان پسرکی را روایت می‌کند که یک پرنده‌ آسیب‌دیده را نجات می‌دهد. این کتاب به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

    گزیده‌هایی از کتاب

    وقتی رز رفت، آقای وینترگارتن آرام صندلی‌اش را عقب زد و کاری را کرد که سال‌ها نکرده بود... آقای وینترگارتن پرده‌های سالنش را کنار زد. روی پله‌های ساختمان و در زیر نور آفتاب نشست و با خودش فکر کرد.

    کاربردها و فعالیت ها

    به اسم رز سامرز Rose Summers توجه کنید. Rose نام گل است وSummer به معنی تابستان است. بچه‌ها چه تصوری از شخصیت او دارند؟ ارتباط نام او با رفتار و شخصیتش چیست؟ در مورد آقای وینترگارتن (winter به معنی زمستان است) چه طور؟ از آن‌ها بپرسید چگونه می‌توان مانند رز رفتار کرد؟

    با کودکان درباره روش استفاده‌ گراهام (تصویرگر کتاب) از رنگ‌ها صحبت کنید. رنگ‌های قرمز و زرد و سبز درخشان برای تصویر کردن خانواده‌ سامرز و خاکستری و قهوه‌ای برای آقای وینترگارتن.

    درباره مکان‌های وقوع اتفاق‌های داستان را بحث کنید. (اتاق‌های خالی و سرد و باغ بی‌‌روح و اندوهگین خانه‌ آقای وینترگارتن در مقایسه با اتاق‌های تزیین‌شده و زیبا و باغچه‌ پر از گل و رنگارنگ خانه‌ خانواده سامرز).

    از کودکان بخواهید از داستان فراتر بروند و دلیل‌های دیگری برای رفتار سرد و خشن آقای وینترگارتن پیدا کنند.

    خواننده کتاب چگونه متوجه می‌شود آقای وینترگارتن پس از برخورد با رز و مادرش زندگی شادتری دارد؟

    از کودکان بخواهید تغییری را که آقای وینترگارتن در خانه و باغش می‌دهد، بیان کنند یا بنویسند.

    از کودک بخواهید برای کسی که دوستش دارد نامه‌ای بنویسد و به دستش برساند. از او بخواهید دلیل دوست‌داشتن آن شخص را حتما بنویسد.

    دو جدول با دو ستون بکشید.

    جدول نخست: یک ستون مربوط به رز و یکی مربوط به آقای وینترگارتن است. زیر جدول کلمه‌های توصیف کننده این دو نفر را به صورت درهم بنویسید. از کودک بخواهید هر یک از این کلمه‌ها را در ستون‌های جدول بازنویسی کند.

    کوتاه – بداخلاق – صمیمی – گوشه‌گیر – بلند – مهربان – پیر – جوان – شجاع – متفکر – تنها – کمک‌کننده - ...

    جدول دوم: یک ستون مربوط به رنگ‌های گرم و یکی مربوط به رنگ‌های سرد. زیر جدول نام رنگ‌ها را بنویسید. از کودک بخواهید تا با توجه به تصویرهای کتاب هر رنگ را در ستون درست بنویسد. سپس وسط یک کاغذ سفید یک خط بکشید و از او بخواهید یک طرف با رنگ‌های سرد و یک طرف با رنگ‌های گرم نقاشی بکشد:

    زرد – آبی – سبز – قرمز – نارنجی – بنفش

    بیا بیا تماشا، شناخت رنگ ها
    بازدید : 96
    شنبه 30 آذر 1398 زمان : 13:37

    کتاب «خرس یا اردک» داستانی است شیرین با طنزی پنهان برای آموزش مفهوم خودباوری به کودکان و این‌که باوجود تفاوت‌هایی که با دیگران دارند می‌توانند با آن‌ها دوست باشند. در این داستان، خرس دیگر دلش نمی‌خواهد یک خرس باشد. از خوابیدن در تمام زمستان خسته است، در تابستان پشم‌های بدنش خیلی گرم هستند و از دست زنبورهایی که نیشش می‌زنند عصبانی و کلافه است. در همین فکرهاست که متوجه یک خانواده اردک می‌شود که صف بسته‌اندو می‌روند. خرس پیش آن‌ها می‌رود و آخر صف می‌ایستد و شروع می‌کند به تکرار کارهایی که اردک‌ها می‌کنند. وقتی بزرگ‌ترین اردک از وجود خرس باخبر می‌شود او را از صف بیرون می‌کند اما خرس از او خواهش می‌کند به او یاد بدهد چطور می‌تواند مانند یک اردک باشد. اردک شروع می‌کند به آموزش خرس. نخستین مرحله لانه‌سازی و مراقبت از تخم است اما خرس تخمش را گم می‌کند. دومین مرحله شناکردن است اما خرس خیلی آب به اطرافش می‌پاشد. مرحله آخر پروازکردن است. خرس باید از یک تپه بالا برود و بپرد تا به پرواز دربیاید اما وقتی به هوا می‌پرد با سر به زمین می‌خورد. خرس حسابی ناامید و غمگین شد و از درخت بالا می‌رود تا پنهان شود. اردک از خرس می‌خواهد ناراحت نباشد چون هیچ اردکی نمی‌تواند به این خوبی از درخت بالا برود؛ پس خرس بار دیگر از درخت بالا می‌رود و این بار اردک را هم بر پشتش سوار می‌کند. از آن به بعد خرس و اردک دوستی خوبی را با هم آغاز می‌کنند، با هم به تماشای غروب آفتاب بر بالای درخت می‌نشینند و عسل می‌خورند. تصاویر کتاب «خرس یا اردک» با چاشنی طنز کشیده شده‌اند. از نشانه‌های طنز آن می‌توان به تفاوت اندازه خرس و اردک، نگاه اردک به خرس که از پایین به بالاست و لحظه‌های تلاش خرس برای اردک شدن اشاره کرد. پایان داستان بسیار لذت‌بخش است زیرا به دوستی خرس و اردک ختم می‌شود و می‌بینیم که آن‌ها از بودن در کنارهم خوشحال‌اند. کتاب «خرس یا اردک» برای بلندخوانی مناسب است. درباره نویسنده و تصویرگر کتاب «خرس یا اردک»: کتی هادسون در میدلزبرو در شمال شرق انگلستان بزرگ شد. او از کودکی تصویرگری می‌کرد. هنگامی‌که بر در و دیوارهای خانه‌شان نقاشی می‌کشید، پدر و مادرش به استعداد او پی بردند و تشویقش کردند تا به جای دیوار با مداد روی کاغذ نقاشی کند. کم‌کم مداد جای خودش را به جوهر و آب‌رنگ داد و یک نقاش حرفه‌ای شد. در حال حاضر کتی هادسون یک تصویرگر مستقل است که در لندن زندگی می‌کند. کتاب «خرس یا اردک» نخستین کتاب اوست که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.

    کاربردها و فعالیت ها

    هنگام بلندخوانی کتاب «خرس یا اردک»، پرسش‌های زیر می‌تواند فضای گفت و گو با کودکان را ایجاد کند:

    آیا خرس توانست اردک خوبی بشود؟

    تفاوت بین خرس و اردک چیست؟

    تصویرهای کتاب را به کودکان نشان دهید و از آن‌ها بخواهید حس و حال شخصیت را در آن موقعیت توصیف کنند.

    پس از بلندخوانی از کودکان بخواهید صدای زنبور، اردک، خرس و دیگر جانوران را تقلید کنند.

    از آن‌ها بپرسید اگر قرار بود یک حیوان باشند، آن حیوان نامش چه بود؟ دلیل انتخاب‌شان را هم بپرسید.

    فایده خرس‌بودن با اردک‌بودن را از آن‌ها بپرسید.

    از آن‌ها بخواهید روی یک کاغذ فهرستی از ویژگی‌هایشان تهیه کنند و هر نفر با صدای بلند آن را برای بقیه بخواند. سپس از دیگران بخواهید به خاطر هر ویژگی خوبش برای او دست بزنند. این فعالیت کمک می‌کند کودک از خود شناخت بهتری داشته باشد.

    In Vitro Fertilization IVF
    بازدید : 113
    شنبه 30 آذر 1398 زمان : 13:11

    برای چه کسی زندگی می کنی؟ خودت یا دیگران؟ کرمی را می‌شناسم که تصمیم گرفت برای شنیدن «صد آفرین گفتن» دیگران، هر کاری بکند. البته بیچاره کارهایی می‌کرد که به نفع دیگران هم بود؛ آتش جنگل را خاموش کرد، تونلی طولانی از این سر شهر به آن سر ساخت، برج بلند ساخت و... راستی داشت یادم می‌رفت، بعضی وقت ها هم که کاری نبود انجام بدهد تا صد آفرین بشنود، هر طوری بود یک کاری جور می‌کرد. یک روز که از کنار سد بزرگی می‌گذشت، با زحمت سوراخ کوچکی در سد ایجاد کرد. بعد هم تنش را باد کرد و خودش را توی سوراخ جا کرد و با صدای بلند فریاد زد تا همه فداکاری او را ببینند! او خودش را به آب و آتش می‌زد تا دیگران تاییدش کنند و حسابی هم معروف شده بود، اما یک روز دید که تنها و غمگین است! هیچ کس را ندارد! خیلی خسته است! یعنی یک جای کارش اشکال داشت؟ اگر گفتی چه کسی او را متوجه این مسئله کرد؟ تصاویر کتاب، جالب و خلاقانه‌اند. تصویرگر کتاب که نویسنده آن هم هست، وسایل پیش پا افتاده دور و بر را به گونه‌ای تازه به ما نشان می‌دهد. کرم سه نقطه، چسب زخمی است که گاه و بی‌گاه، وقتی دست‌مان خراش برمی‌دارد و از آن خون می‌آید، بر زخم‌مان می‌چسبانیم. با دیدن تصاویر، به خودمان می‌گوییم چه طور تا به حال من این‌ها را ندیده بودم؟

    آقای ماجیکا و سرایدار مدرسه
    بازدید : 122
    يکشنبه 17 آذر 1398 زمان : 12:17

    کتاب‌های «حیوانات کله پای من ۱ و ۲» جانوران مختلف را با شعر و تصویر معرفی می‌کنند. اما این تنها کارکرد کتاب نیست. ساختار کتاب به شکلی است که کودک بازی‌گونه می‌تواند جانورانی جدید با نام‌هایی جدید بسازد که به رشد مهارت‌های زبانی‌اش کمک می‌کند.

    اشعار کتاب ساده و روان هستند و تصاویر در عین حال که کارتونی و بامزه هستند، با دقت علمی کشیده شده‌اند.

    مجموعه‌ «حیوانات کله پای من ۱ و ۲» در واقع برگرفته از مجموعه کتاب «Flip Flap» است که اکسل شفلر آن را نوشته و تصویرگری کرده است که متاسفانه در هیچ کجای نسخه فارسی کتاب به این موضوع اشاره نشده است.

    عکس العمل در برابر خیانت مردان چگونه باید باشد؟
    بازدید : 105
    يکشنبه 17 آذر 1398 زمان : 11:49

    در روزگاری به سر می‌بریم که پیشرفت تکنولوژی، بیش از آن‌که آدم‌ها را به هم نزدیک کند، آن‌ها را به هم شبیه کرده است.

    تلاش افراد در گروه‌های سنی مختلف برای ستاره‌ شدن، درخشیدن، شهرت، میلِ بی‌نهایت‌شان به زیبا بودن و دیده شدن، ذائقه‌هایی که از فست‌فود‌ها و غذاهای سنتی به خوردنی‌های پرهزینه سوق پیدا کرده و جمعیت تازه‌ «سوشی‌خورها» و «هشت‌پا دوستان» را شکل داده، سرگرمی‌ها و سفرهایی که برچسب «خوشبختی» دارند و ... دغدغه‌هایی هستند که به لطف تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی، بیش از پیش پررنگ شده‌اند و سونامیِ این شباهت و تقلید از یکدیگر، قاره به قاره، کشور به کشور و فرهنگ به فرهنگ پیش می‌رود و هر روز، جوامع مختلف بیشتری را در برمی‌گیرد.

    سوار بودن روی این موجِ تازه‌ جهانی‌ست که افتخار و غرور به همراه دارد و هم سو نشدن با آن چیزی ندارد جز طرد شدن، سرافکندگی، بی‌اعتماد به نفسی و پرسشی که در پسِ ذهن طنین می‌اندازد: «چرا شبیه بقیه نیستم؟»

    کتاب تصویری «تک خال» مصداق بارز این جامعه‌ بزرگِ جهانی‌ست در مقیاسی کوچک‌تر و فانتزی‌تر.

    آبتین، شخصیت اصلی کتاب، پسر جوانی‌ست که در خانواده‌ای ورزشکار بزرگ شده و زندگی می‌کند. او برخلاف افراد خانواده‌اش نه ورزشکار است، نه جثه‌ی بزرگی دارد و نه حتی علاقه‌ای به قهرمان شدن ...

    اما او هیچ شباهتی به افراد خانواده‌اش نداشت. نه ورزشکار خوبی بود، نه دوست داشت قهرمان مسابقات شود و نه حتی مثل بقیه، خال بزرگی بالای لبش داشت.

    در خانواده‌ قهرمان‌پروری که مدال‌آوری بیش از آن که موفقیت تلقی شود، یک عادت به ارث رسیده است و افراد از گذشته‌های دور، بی‌برو برگرد موفق می‌شوند و تحسین دیگران را برمی‌انگیزند، رشد و نمو پیدا کردن شخصیت متفاوتی مثل آبتین، بحرانی‌ست که همه در نوع خود تلاش می‌کنند تا آن را حل کنند. خانواده‌اش تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا از او یک قهرمان بسازند.

    پدرش می‌گفت: «تو باید کاری کنی که همه‌ خانواده به تو افتخار کنند. باید یک عالمه جام قهرمانی ببری. باید مدال طلا دور گردنت بیندازی. باید یک تک خال واقعی بشوی، یک قهرمان واقعی.»

    کلمه‌ «باید» پتک محکمی‌ست که روی سر فرود می‌آید و مخاطب را یاد «باید»های زندگی خودش می‌اندازد. یاد اید‌ه‌آل‌ها و فانتزی‌های دست نیافته‌ و موقعیت‌هایی که پذیرفته نشده و تصمیم به تغییر خودِ واقعی‌اش گرفته...

    آبتین شبیه هیچ کدام از افراد خانواده‌اش نیست. «پیام ابراهیمی» نویسنده‌ کتاب، صفحه به صفحه این تفاوت‌های روحی، فکری و شخصیتی او را ظریف و هنرمندانه به مخاطب معرفی می‌کند. آبتین، نه تنها با افراد خانواده‌اش تفاوت ظاهری دارد، بلکه حتی در پیش پا افتاده‌ترین عادت‌های روزانه هم با آن‌ها متفاوت است: راه رفتن، غذا خوردن، پایین آمدن از پله‌ها، شکل خوابیدن و حتی رویاهایی که می‌بیند... و درست جایی که انتظار نداریم، دیالوگ پدر ضربه‌‌ای می‌زند:

    پدر گفت: «قهرمان که هیچ، تو خط نگه‌دار یک مسابقه هم نمی‌شوی.» و بعد آهی کشید و ادامه داد: «تو حتی یک خال هم روی صورتت نداری، انگار نه انگار که یک تک خالی. کاش اجدادمان من را به خاطر داشتن چنین پسری ببخشند.»

    «تایید» و «پذیرفته شدن» نیازهای انکارنشدنی‌ست که همه‌ ما در طول زندگی‌مان محتاج آن هستیم. در راستای همین نیاز، خیلی از ما سوار موجی می‌شویم که دیگران بر آن سوارند، به این امید که دیده و پذیرفته شویم. اما در این میان، تعداد کمی هستند که شهامت «خود بودن» دارند و پیش از آن که از سوی دیگران پذیرفته شوند، سعی می‌کنند اول خود واقعی‌شان را بپذیرند و دوست داشته باشند و بعد برای پاسخ به این نیازِ درونی، تلاش کنند...

    آبتین دوست نداشت خانواده‌اش را ناامید کند. بدتر از همه این‌که اصلا دوست نداشت پدرش را این‌طور ناراحت ببیند. برای همین تصمیم گرفت همه‌ی تلاشش را بکند و هر کاری بلد است انجام بدهد تا پدرش و کل خاندان تک خال از او راضی شوند.

    آبتین، نه دلش می‌خواهد خانواده‌اش را ناامید کند، نه خودش را شبیه وصله‌ ناجوری ببیند. اما از آن‌جا که پیش از این بارها و بارها با خود واقعی‌اش رو به رو شده و شجاعت «پذیرفتن» تفاوت‌هایش با دیگران را داشته، دست به کار می‌شود...

    در سایه‌ این شهامت و شناخت از ویژگی‌های فردی‌ست که حماسه‌ بزرگ اتفاق می‌افتد، نه با تغییر خودش، بلکه با تغییر جهان به شعاع زندگی شخصی‌اش.

    آبتین که بحرانی ننگ‌آفرین بود، حالا آغازگر انقلابِ تازه‌ای می‌شود در خانواده‌اش...

    ماکارونی و کوفته قلقلی برای همه؛ یک داستان ریاضی

    تعداد صفحات : 0

    اخبار وبلاگ
    درباره ما
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    چت باکس




    captcha


    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 325
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 74
  • بازدید کننده امروز : 75
  • باردید دیروز : 9
  • بازدید کننده دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 304
  • بازدید ماه : 601
  • بازدید سال : 7779
  • بازدید کلی : 53147
  • کدهای اختصاصی